English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (20 milliseconds)
English Persian
regroup دور هم جمع کردن یکان
regrouped دور هم جمع کردن یکان
regrouping دور هم جمع کردن یکان
regroups دور هم جمع کردن یکان
Search result with all words
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flank پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanked پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanking پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
reinforcing در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
detach جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaches جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
dismiss منفصل کردن یکان مرخص
dismisses منفصل کردن یکان مرخص
dismissing منفصل کردن یکان مرخص
suppress سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppresses سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppression خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
Other Matches
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
singly یکان یکان
unit یکان
units یکان
formation یکان
organic یکان سازمانی
composite unit یکان مختلط
tactical command یکان تاکتیکی
stragglers دورافتاده از یکان
retraining command یکان بازاموزی
strangle دورافتادن از یکان
paratroop یکان چترباز
frontalier یکان مرزی
combined arms یکان مرکب
composite یکان مختلط
designation اسم یکان
motor unit یکان موتوری
command net شبکه یکان
separate یکان مستقل
intercommand بین یکان
muster book دفتروقایع یکان
organization یکان قسمت
sergeants سرگروهبان یکان
sergeant سرگروهبان یکان
combat , echelon یکان رزمی
organisations یکان قسمت
combined command یکان مرکب
force basis مبنای یکان
organizational یکان سازمانی
composite یکان مرکب
separates یکان مستقل
designations اسم یکان
separated یکان مستقل
stragglers گم شده از یکان
command strength استعداد یکان
exempted station یکان مخصوص
straggler دورافتاده از یکان
installation type نوع یکان
combatcommand یکان رزمی
cavalry unit یکان سوارزرهی
air command یکان هوایی
naval activity یکان دریایی
straggler گم شده از یکان
mechanized یکان مکانیزه
troop unit یکان سربازدار
fire unit یکان اتش
trains عقبه یکان
joint command یکان مشترک
pertinent یکان لاحق
organizations یکان قسمت
major command یکان عمده
motorized یکان موتوری
activities قسمت یکان
mobility تحرک یکان
unit train بنه یکان
administrative command یکان اداری
service force یکان خدمات
activity قسمت یکان
unit supply تدارکات یکان
base unit یکان پایگاهی
parent یکان لاحق
parent یکان اولیه
beach organization یکان ساحلی
divisional unit یکان لشگری
base unit یکان مبنا
distinguished unit یکان ممتاز
train بنه یکان
unit training اموزش یکان
active یکان کادر
train عقبه یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
trained بنه یکان
trained عقبه یکان
support command یکان پشتیبانی
identification code کدشناسایی یکان
logistical command یکان لجستیکی
service unit یکان خدمات
detached unit یکان مامورشده
unit structure سازمان یکان
serviced قسمت یکان
organization chart نمودارسازمان یکان
single unit یکان منفرد
shock troops یکان ضربت
advance gruard یکان جلودار
mixed یکان مختلط
trains بنه یکان
troop unit یکان صنفی
service قسمت یکان
troop basis مبنای یکان
unit structure استخوانبندی یکان
boundaries حدود یکان
presence فرستی در یکان
single unit یکان مستقل
boundary حدود یکان
designator code کد تشخیص یکان
march unit یکان راهپیمایی
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
beach unit یکان تهیه بارانداز
force یکان قسمت نظامی
forces یکان قسمت نظامی
compositions ارایش یکان سازمان
staging unit یکان بارگیری کننده
order of battle سازمان نیروهایا یکان
forcing یکان قسمت نظامی
commodore فرمانده یکان هوایی
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
intransit یکان در حال حرکت
unit distribution روش تقسیم به یکان
type face نوع چرخش یکان
stand bearer پرچم دار یکان
cavalry unit یکان سوار نظام
unit train بنه اماد یکان
link ملحق شدن دو یکان
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
commodores فرمانده یکان هوایی
frontalier جزو یکان مرزی
unit distribution روش توزیع به یکان
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
pertinent وابسته به یکان مربوطه
unit strength قدرت رزمی یکان
general support یکان پشتیبانی عمومی
evader دور افتاده از یکان
type face نوع ارایش یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
mechanized infantry یکان پیاده مکانیزه
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
dispersion تفرقه گسترش یکان
level of effort تلاش رزمی یکان
troop basis مبنای واگذاری یکان
grenadier یکان نارنجک انداز
less than release unit یکان درخط ترابری
less than release unit یکان منتظر حمل
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
force augmentation عناصر تقویتی یکان
using agency یکان استفاده کننده
requesting unit یکان درخواست کننده
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
detached unit یکان جدا شده
zone of action منطقه عملیات یکان
service force یکان خدماتی دریایی
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
document file پرونده اسناد یکان
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
scheme of command طرح عملیاتی یکان
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
property book دفتر دارایی یکان
identification code رمز معرف یکان
security council شورای حفافتی یکان
journal دفتر روزنامه یکان
journals دفتر روزنامه یکان
commands یکان قرارگاه عمده
commanded یکان قرارگاه عمده
command یکان قرارگاه عمده
safety officer افسر تامین یکان
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
communication chief رئیس مخابرات یکان
paratrooper جمعی یکان چترباز
command liaison شبکه رابط یکان
recover جمع اوری یکان
force structure استخوان بندی یکان
paratroopers جمعی یکان چترباز
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
land tail باقیمانده زمینی یکان
supported یکان پشتیبانی شده
combat support arms یکان پشتیبانی رزمی
recovers جمع اوری یکان
command budget estimate براورد بودجه یکان
intercommunication مخابرات داخلی یکان
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
passive element یکان غیر فعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com