Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
Other Matches
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
civil services
خدمات دولتی
social work
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
social services
خدمات اجتماعی
social service
خدمات اجتماعی
welfare
رعایت کردن خدمات اجتماعی
it askes for attention
توجه لازم دارد
beau
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
clothes horses
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
interrupts
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
the funds
قرضه دولتی سهام وام دولتی
ambivert
شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
ambiversion
شخصی که هم بامور خارجی و هم بامور داخلی توجه دارد
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourite
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
services
خدمات
unbundled
خدمات
urban servitudes
خدمات شهری
service industry
صنعت خدمات
service force
یکان خدمات
service squadron
گروه خدمات
auxiliary service
خدمات جنبی
service department
بخش خدمات
service department
قسمت خدمات
Civil Service
خدمات کشوری
service company
گروهان خدمات
welfare services
خدمات رفاهی
medical services
خدمات پزشکی
medical service
خدمات پزشکی
we owe him for his services
خدمات او هستم
personnel services
خدمات کارمندی
administrative services
خدمات اداری
advisory services
خدمات مشورتی
sister services
خدمات وابسته
civil defence service
خدمات کشوری
public services
خدمات عمومی
computer utility
خدمات کامپیوتری
signal services
خدمات مخابراتی
service unit
یکان خدمات
services
خدمات سرویسها
service support
پشتیبانی خدمات
health services
خدمات بهداشتی
service sector
بخش خدمات
personnel services
خدمات پرسنلی
service passport
پاسپورت خدمات
crypto service
خدمات رمز
information service
خدمات اطلاعات
field duty
خدمات رزمی
field exercise
خدمات صحرایی
field service
خدمات پایکار
field service
خدمات رزمی
common user
خدمات عمومی
goods and services
کالاها و خدمات
technical services
خدمات فنی
hospital benefit
خدمات بیمارستانی
postal services
خدمات پستی
mail services
خدمات پستی
loyal services
خدمات صادقانه
civil
خدمات شهری
joint services
خدمات مشترک
special services
خدمات مخصوص
exchange services
خدمات فروشگاهی فروشگاهها
railroad service
خدمات راه اهن
service squadron
قسمت خدمات دریای
public utilities
خدمات عمومی مانند اب
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
bunched income
درامد خدمات شخصی
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
computer serrices company
شرکت خدمات کامپیوتری
complimentary supply
خدمات یا کلاهای مجانی
combat service support
پشتیبانی خدمات رزمی
beach group
گروه خدمات ساحلی
obliging
حاضر خدمات مهربان
i am satisfied with his servic
از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
war service chevron
علامت خدمات جنگی
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
stating
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
governmental
دولتی
states
دولتی
stated
دولتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
state-
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
state
دولتی
governmental
<adj.>
دولتی
acquisition authority
اعتبار خرید کالاو خدمات
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
giros
خدمات بانکی اداره پست
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
home service
خدمات فروش در داخل کشور
giro
خدمات بانکی اداره پست
hospitalization
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
state college
دانشکده دولتی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
public service
استخدام دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
government property
مال دولتی
public monopoly
انحصار دولتی
public institutions
نهادهای دولتی
state bank
بانک دولتی
government sector
بخش دولتی
government regulation
مقررات دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
government owned industries
صنایع دولتی
public servants
مامورین دولتی
quasi public
نیمه دولتی
government officials
مامورین دولتی
civil servant
مستخدم دولتی
civil servants
مستخدم دولتی
government departments
دوایر دولتی
government control
نظارت دولتی
public ship
ناو دولتی
government office
اداره دولتی
state enterprise
بنگاه دولتی
government control
کنترل دولتی
stating
دولتی حالت
nationalized industries
صنایع دولتی
political circles
دوایر دولتی
debenture
حواله دولتی
etatism
سوسیالیزم دولتی
privates
غیر دولتی
private
غیر دولتی
economic unit
موسسه دولتی و ...
state
دولتی حالت
state-
دولتی حالت
stated
دولتی حالت
public sector
بخش دولتی
states
دولتی حالت
public schools
مدارس دولتی
state prison
زندان دولتی
the funds
وام دولتی
public domain
مالکیت دولتی
public assistance
کمکهای دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public domain
خالصه دولتی
public ownership
خالصه دولتی
state university
دانشگاه دولتی
public domain
خالصه دولتی
ordnance service
خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
state planning
برنامه ریزی دولتی
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
arms
نشان دولتی نیرو
privatizing
غیر دولتی کردن
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
grant
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
privatizes
غیر دولتی کردن
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
privatized
غیر دولتی کردن
privatize
غیر دولتی کردن
privatization
غیر دولتی کردن
privatising
غیر دولتی کردن
privatises
غیر دولتی کردن
grants
کمک دولتی اعانه
privatised
غیر دولتی کردن
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
government securities
اوراق بهادار دولتی
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
order in council
تصویب نامه دولتی
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
government bonds
اوراق قرضه دولتی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
iranian state railways
راه اهن دولتی ایران
funded
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
security
گرو سهام قرضه دولتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com