English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
female plug دو شاخه ماده
Other Matches
hierarchical communications system شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
forkedly بطور شاخه شاخه
arborization شاخه شاخه شدگی
branch شاخه شاخه شدن
ramify شاخه شاخه شدن
branches شاخه شاخه شدن
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
pigments ماده رنگی ماده ملونه
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
bifurcate چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
plugging دو شاخه
furcate شاخه شاخه
trifurcation سه شاخه
branch شاخه
branch lines شاخه
intersection leg شاخه
plugs دو شاخه
knag ته شاخه
Br شاخه
nid شاخه
branch line شاخه
virga شاخه
fork سه شاخه
boughs شاخه
nib شاخه
plug دو شاخه
acaulescent بی شاخه
trifid سه شاخه
bough شاخه
embranchment شاخه
three way سه شاخه
nibs شاخه
branches شاخه
limbless بی شاخه
branch cutter شاخه بر
variations شاخه
pinned در شاخه
limb شاخه
limbs شاخه
variation شاخه
bifurcation شاخه
forking سه شاخه
pinning در شاخه
doddered بی شاخه
pin در شاخه
ramulose شاخه شاخه
arm شاخه
connection plug دو شاخه
forking شاخه
ramus شاخه
fork شاخه
ramulous شاخه شاخه
lamina شاخه پردهای
provine شاخه خوابانده
ram's horn hook قلاب دو شاخه
triradiate سه شاخه سه شعاعی
viminal شاخه دهنده
crotches تیر دو شاخه
crotch تیر دو شاخه
secateur شاخه قطع کن
ramify شاخه بستن
tributary شاخه رود
tributary شاخه انشعاب
twing شاخه کوچک
ramify شاخه دادن
tributaries شاخه رود
twiggy شاخه دار
twigged شاخه دار
forked شاخه دار
lamin شاخه پردهای
spriggy شاخه دار
sprig شاخه کوچک
tuning fork دو شاخه صوتی
sprigs شاخه کوچک
prong شاخه رودیانهر
prongs شاخه رودیانهر
passerine شاخه نشین
twig : شاخه کوچک
twigs : شاخه کوچک
linear portion شاخه خطی
three arm protractor نقاله سه شاخه
subshrub شاخه کوچک
alley شاخه ماز
alleys شاخه ماز
sprays شاخه کوچک
ramiform شاخه مانند
spraying شاخه کوچک
sprayed شاخه کوچک
spray شاخه کوچک
traverse leg شاخه پیمایش
tow level forked junction دو شاخه دو ترازه
tow level forked junction دو شاخه ناهمکف
alleyways شاخه ماز
tuning forks دو شاخه صوتی
outbranch شاخه گستردن
boughed شاخه دار
wing شاخه شعبه
winging شاخه شعبه
branching شاخه گزینی
branchlet شاخه کوچک
cable connector دو شاخه کابل
branchy شاخه دار
blind alley شاخه بن بست
tributaries شاخه انشعاب
disbranch بی شاخه کردن
distributary رود شاخه
dog leg شاخه فرعی
easing out line شاخه شل کننده
link شاخه رابط
biramous دارای دو شاخه
branch شاخه [دانشی]
field شاخه [دانشی]
area شاخه [دانشی]
division شاخه [دانشی]
arborescent شاخه مانند
grain شاخه چنگال
banana pin دو شاخه رادیو
battery charging plug دو شاخه باتری پر کن
bifurcate دو شاخه شدن
affluent شاخه رود
line of business شاخه پیشه
branch شاخه دراوردن
branches شاخه دراوردن
intersection leg شاخه یک همبر
offshoot شاخه نورسته
blind alleys شاخه بن بست
coppice شاخه زاد
coppices شاخه زاد
insessorial شاخه نشین
offshoots شاخه نورسته
sprouts جوانه شاخه
toppers شاخه زن سوهان
topper شاخه زن سوهان
gray ramus شاخه خاکستری
ramifications شاخه شاخگی
sprout جوانه شاخه
sprouted جوانه شاخه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
ramification شاخه شاخگی
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
bifurcation شکاف گاه شاخه
twin plug دو شاخه وسایل برقی
bayou شاخه فرعی رودخانه
sprit جوانه یا شاخه کوچک
cluster bombs اویز چند شاخه
wind component شاخه سمتی باد
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
cluster اویز چند شاخه
cluster bomb اویز چند شاخه
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
clusters اویز چند شاخه
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
pruning knife چاقوی شاخه زنی
hierarchical communications system شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
pricket شمعدان شاخه دار
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
percher مرغ شاخه نشین
leg شاخه مسیر حرکت
deadwood شاخه خشکیده درخت
bifurcation تقسیم بدو شاخه
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
tine نوک شاخه یاسیخ
legs شاخه مسیر حرکت
layers رگه شاخه خوابانده
dog-leg [شاخه فرعی پله]
strick شاخه درخت کتان
layer رگه شاخه خوابانده
candelabrum شمع دان چند شاخه
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
leg خط واصل بین دو نقطه شاخه
truncating شاخه زدن ناقص کردن
branched chain structure ساختار زنجیری شاخه دار
cultrated بشکل چاقوی شاخه زنی
truncates شاخه زدن ناقص کردن
truncated شاخه زدن ناقص کردن
truncate شاخه زدن ناقص کردن
cultrate بشکل چاقوی شاخه زنی
legs خط واصل بین دو نقطه شاخه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com