English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
Other Matches
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
perseverance استقامت
perseverant با استقامت
strenght استقامت
stand-up با استقامت
stand up با استقامت
endurance استقامت
power endurance توان استقامت
distance man دونده استقامت
assiduity استقامت مداومت
backbones استقامت استواری
shear strength استقامت برشی
fartlek تمرین دو استقامت
stamina طاقت استقامت
staminal با اسطقس با استقامت
dogged persererance استقامت سخت
endurance race مسابقه استقامت
enduro مسابقه استقامت
distance runner دونده استقامت
holdout استقامت کردن
resists استقامت کردن
resisted استقامت کردن
reluct استقامت کردن
backbone استقامت استواری
perseveringly با استقامت مصرانه
holdouts استقامت کردن
muscular endurance استقامت عضلانی
resist استقامت کردن
resisting استقامت کردن
perseveres استقامت بخرج دادن
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevered استقامت بخرج دادن
persevere استقامت بخرج دادن
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
marathons یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
marathon یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
y alloys الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
semi نیمه
half deck نیمه پل
semis نیمه
in noon of night در نیمه شب
division line خط نیمه
mid- نیمه
moiety نیمه
midnight نیمه شب
mid نیمه
stiffish نیمه شق
part way نیمه
solid state نیمه هادی
semiarid نیمه خشک
semiarboreal نیمه درختی
sub-tropical نیمه حاره
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
semi trailer نیمه یدک
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
second half نیمه دوم
semi-conscious نیمه هشیار
semiautomatic نیمه خودکار
subsaline نیمه شور
semi independent نیمه مستقل
semi conductor نیمه هادی
subacute نیمه حاد
subadult نیمه بالغ
subarid نیمه خشک
subfossil نیمه سنگواره
subovate نیمه بیضی
semicivilized نیمه متمدن
semicinductor نیمه رسانا
semicinductor نیمه هادی
quasi convex نیمه محدب
quasi concave نیمه مقعر
partial fixing نیمه گیرداری
aileron نیمه سنتوری
half-timbered نیمه چوبی
nocturn عبادت نیمه شب
aileron نیمه لچکی
dwarf wall دیوار نیمه
half-bat آجر نیمه
middle watch نگهبانی نیمه شب
half-column نیمه ستون
midyear نیمه سال
partially hearing نیمه شنوا
partially sighted نیمه بینا
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi public نیمه عمومی
quasi public نیمه دولتی
quasi private نیمه خصوصی
preconscious نیمه هشیار
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-final نیمه نهایی
semi-precious نیمه بهادار
semi-precious نیمه گرانبها
underemployed نیمه کار
midwatch پاس نیمه شب
shaly clay رس نیمه بلوری
semiopaque نیمه کدر
semihard نیمه سخت
semigloss نیمه شفاف
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semipublic نیمه همگانی
semireligious نیمه مذهبی
semiformal نیمه رسمی
semirigid نیمه سخت
semiskilled نیمه ماهر
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semihard نیمه محکم
semilate نیمه دیررس
semiliquid نیمه مایع
semiopaque نیمه شفاف
semiparasitic نیمه انگلی
semimobile نیمه متحرک
semipermanent نیمه جاودان
semilustrous نیمه درخشنده
semipermeable نیمه تراوا
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semiprivate نیمه خصوصی
semipro نیمه حرفهای
semilog نیمه لگاریتمی
semisolid نیمه جامد
semiconscious نیمه اگاه
semiconscious نیمه هوشیار
semitranslucent نیمه کدر
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semicolonial نیمه مستعمره
semicolonial نیمه ازاد
semitranslucent نیمه شفاف
semitransparent نیمه شفاف
semi mechanization نیمه مکانیزه
semi literate نیمه نویسا
semitropic نیمه گرمسیری
semiconscious نیمه بیهوش
semicrystalline نیمه متبلور
semicrystalline نیمه بلورین
semisynthetic نیمه مصنوعی
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semisynthetic نیمه ترکیبی
semierect نیمه ایستاده
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semidivine نیمه خدا
semidivine نیمه الهی
semidetached نیمه مجزا
semiterrestrial نیمه خاکی
semivitrified نیمه شیشهای
half faced نیمه کاره
part-time نیمه وقت
part time نیمه وقت
subconsciously نیمه هشیار
half-time نیمه نخست
first half نیمه نخست
halfway نیمه راه
midway نیمه راه
drafted نیمه نهایی
demigod نیمه خدا
subliminally نیمه خوداگاه
semi finals نیمه نهایی
parboil نیمه پختن
half time نیمه بازی
before mid night قبل از نیمه شب
drafts نیمه نهایی
backcourt نیمه دفاعی
half mast high نیمه افراشته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com