Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
Other Matches
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
merger
یکی شدن دو یاچند شرکت
mergers
یکی شدن دو یاچند شرکت
blocked
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
bloc
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
dogfights
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dogfight
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
blocs
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
zeeman
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
bulb angle
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
epicyclic transmission
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
clung
متصل
connected
متصل
continuous
متصل
joint
متصل
conjunct
متصل
on line
متصل
contiguous
متصل
anchored
متصل به
lacer
متصل کننده
joggles
متصل کردن
joggled
متصل کردن
syndetic
متصل شده
joggle
متصل کردن
splicer
متصل کننده
ligature
دخشههای متصل
apply
متصل کردن
applying
متصل کردن
male connector
متصل کننده نر
applies
متصل کردن
joggling
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
connectedly
بطور متصل
colligate
متصل کردن
adjoin
متصل کردن
adjoined
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
basifixed
متصل در پایه
pan
متصل کردن
pan-
متصل کردن
pans
متصل کردن
connecting arrangement
ترتیب متصل
connector
متصل کننده
cartridge
بخش متصل
connective
متصل کننده
fixed shell
گلوله متصل
engagedness
متصل بهم
coupler
متصل کننده
cartridges
بخش متصل
coherently
بطور متصل
attachments
نمائات متصل
off line
غیر متصل
adjacent span
دهانه متصل
tie down
متصل کردن
join
متصل کردن
joined
متصل کردن
interlocks
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
link
متصل کردن
interlocked
متصل شدن
interlock
متصل شدن
joins
متصل کردن
tying
متصل کننده
adjacent span
دهانه متصل
connect
متصل کردن
connects
متصل کردن
corbel-course
زیر سری متصل
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
splice
باهم متصل کردن
connected load
بار متصل شده
connected load
بار خارجی متصل
chockablock
بهم متصل وپیوسته
splices
باهم متصل کردن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
spliced
باهم متصل کردن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
splicing
باهم متصل کردن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
abutted
متصل بودن یاشدن
enjoin
بهم متصل کردن
adjoins
افزودن متصل شدن
enjoined
بهم متصل کردن
enjoining
بهم متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
adjoin
افزودن متصل شدن
abuts
متصل بودن یاشدن
abut
متصل بودن یاشدن
catenate
پیوستن متصل کردن
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
shafting
میله بهم متصل
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
adjoined
افزودن متصل شدن
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
continous
متصل متوالی بدون وقفه
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
catena
سریهای متصل شده concatenate
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
ganged
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
low power standby
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
microprocessor
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com