English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
Other Matches
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
priestcraft کشیش بازی
an out match مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
He was engrossed in conversation . فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
break into a shop دکانی را زدن
priestly در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
druid کشیش
clergyman کشیش
padres کشیش
presbyterate کشیش
clergymen کشیش
clerics کشیش
druids کشیش
cleric کشیش
herdsmen کشیش
churchman کشیش
churchmen کشیش
evengelist کشیش
padre کشیش
herdsman کشیش
ecclesiastics کشیش
ecclesiastic کشیش
priest کشیش
predicant کشیش
priests کشیش
hieratic کشیش
provost کشیش
provosts کشیش
abbe کشیش
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
officiant کشیش سرپرست
presbytery خانه کشیش
clerkly وابسته به کشیش
holy joe کشیش دهکده
high priest کشیش اعظم
hedge priest کشیش روستا
lay brother نیمچه کشیش
presbyteries خانه کشیش
parsons کشیش بخش
rectors کشیش بخش
rector کشیش بخش
priesthood مقام کشیش
priesthood کشیش بودن
lamas کشیش بودایی
lama کشیش بودایی
primate کشیش ارشد
Reverend جناب کشیش
parson کشیش بخش
shaveling سرتراشیده کشیش
residentiary کشیش مقیم
acolyte دستیار کشیش
sacerdocy کشیش منشی
acolytes دستیار کشیش
vicars کشیش بخش
vicar کشیش بخش
right reverend جناب کشیش
priestlike کشیش وار
sacerdotalism کشیش مابی
presbyterial وابسته به کشیش ها
priestliness کشیش مابی
archpriest کشیش بزرگ
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
lamaistic وابسته به کشیش بودایی
pontiff کشیش بزرگ پاپ
officiating priest کشیش پیش نماز
pontiffs کشیش بزرگ پاپ
rectrix بانوی کشیش بخش
curate معاون کشیش بخش
minister وزیر مختار کشیش .
curates معاون کشیش بخش
rectories خانه کشیش بخش
parsonages قلمرو کشیش بخش
parsonage قلمرو کشیش بخش
rectory خانه کشیش بخش
ministers وزیر مختار کشیش .
Imhotep کشیش [دربار مصر]
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
papa پاپ کشیش ناحیه
divine کشیش استنباط کردن
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
pardoner کشیش امرزنده گناه
prsbytery محل جلوس کشیش
chancels جای مخصوص کشیش
chancel جای مخصوص کشیش
cassocks خرقه پوش کشیش
cassock خرقه پوش کشیش
kirkman عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
divined کشیش استنباط کردن
divines کشیش استنباط کردن
divining کشیش استنباط کردن
papas پاپ کشیش ناحیه
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
curacies معاونت کشیش بخش یادهستان
curacy معاونت کشیش بخش یادهستان
manse محل سکنی خانه کشیش
manses محل سکنی خانه کشیش
tunicle لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parishes بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parish بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
parish قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
the sovereign پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
parishes قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
he is well spoken of از او تعریف می کنند
PRI پشتیبانی کنند
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
Murray code - بیت استفاده می کنند
charnel house مردگان راتوده می کنند
i hear him complain میشنوم که شکایت می کنند
My feet hurt. پاهایم درد می کنند.
they dispute about nothing درسرهیچ نزاع می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
compatible با هم درست کار می کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
the trumpets blows شیپورها صدا می کنند
Those who agree,raise their hands. موافقین دستهایشان رابلند کنند
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
fillister رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
they went to r. themselves رفتند که نامه نویسی کنند
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
combination مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
oleomargarine کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
numerical داده ذخیره شده کار می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
nogging اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
collaret یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com