Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English
Persian
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
Other Matches
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
double faced
دوجانبه
mutual
دوجانبه
reciprocal
دوجانبه
bilateral
دوجانبه
bilateral trade
تجارت دوجانبه
bilateral monopoly
انحصار دوجانبه
double action
اقدام دوجانبه
reciprocal
معکوس دوجانبه
matter of mutual interest
موضوع دارای سود دوجانبه
bilateral infrastructure
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation
دیدبانی
observations
دیدبانی
espial
دیدبانی
direct observation
دیدبانی مستقیم
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
o o line
خط تقسیم دیدبانی
visual observation
دیدبانی با چشم
astronomic observation
دیدبانی نجومی
army of observation
عده دیدبانی
air observation
دیدبانی هوایی
radar quardship
دیدبانی بارادار
visual observation
دیدبانی بصری
observing sector
قطاع دیدبانی
observation sector
قطاع دیدبانی
observation post
پست دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
watch tower
برج دیدبانی
ground observation
دیدبانی زمینی
flank observation
دیدبانی جناحی
observing sector
منطقه دیدبانی
loop-hole
سوراخ دیدبانی
aerial observation
دیدبانی هوایی
watchtower
برج دیدبانی
report
گزارش دیدبانی
loopholes
سوراخ دیدبانی
loophole
سوراخ دیدبانی
neglected
دیدبانی نکنید
observing
دیدبانی کردن
neglecting
دیدبانی نکنید
observes
دیدبانی کردن
neglects
دیدبانی نکنید
observed
دیدبانی کردن
observe
دیدبانی کردن
reports
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دیدبانی
watchtowers
برج دیدبانی
beacon
برج دیدبانی
beacons
برج دیدبانی
observation
دیدبانی اتش
observations
دیدبانی اتش
neglect
دیدبانی نکنید
optical
مربوط به دیدبانی بصری
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
observed fire
تیر دیدبانی شده
tog method
روش دیدبانی محوری
radar beacon
برج دیدبانی رادار
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
recipocal milling
فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screens
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com