Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
Other Matches
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
observations
دیدبانی
observation
دیدبانی
espial
دیدبانی
observes
دیدبانی کردن
observing
دیدبانی کردن
direct observation
دیدبانی مستقیم
neglecting
دیدبانی نکنید
o o line
خط تقسیم دیدبانی
observations
دیدبانی اتش
loop-hole
سوراخ دیدبانی
observation
دیدبانی اتش
observed
دیدبانی کردن
observe
دیدبانی کردن
neglect
دیدبانی نکنید
flank observation
دیدبانی جناحی
visual observation
دیدبانی با چشم
visual observation
دیدبانی بصری
neglects
دیدبانی نکنید
report
گزارش دیدبانی
watch tower
برج دیدبانی
neglected
دیدبانی نکنید
reported
گزارش دیدبانی
reports
گزارش دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
observation post
پست دیدبانی
astronomic observation
دیدبانی نجومی
observing sector
قطاع دیدبانی
observing sector
منطقه دیدبانی
beacon
برج دیدبانی
radar quardship
دیدبانی بارادار
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
loophole
سوراخ دیدبانی
watchtowers
برج دیدبانی
watchtower
برج دیدبانی
army of observation
عده دیدبانی
beacons
برج دیدبانی
ground observation
دیدبانی زمینی
aerial observation
دیدبانی هوایی
air observation
دیدبانی هوایی
loopholes
سوراخ دیدبانی
observation sector
قطاع دیدبانی
optical
مربوط به دیدبانی بصری
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
radar beacon
برج دیدبانی رادار
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
observed fire
تیر دیدبانی شده
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
tog method
روش دیدبانی محوری
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
hit
اصابت گلوله
impact
اصابت گلوله
impacts
اصابت گلوله
hitting
اصابت گلوله
line of impact
خط اصابت گلوله
hits
اصابت گلوله
angle of incidence
زاویه اصابت گلوله
point of impact
محل اصابت گلوله
impact point
محل اصابت گلوله
burst
محل اصابت گلوله
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
bursts
محل اصابت گلوله
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
vertical probable error
خطای اصابت قائم گلوله
pattern
نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns
نقشه طرح اصابت گلوله ها
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
absolute deviation
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
دیدبانی کردن مشاهده کردن
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
screening, screenings
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
tripartite pact
قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
trend
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
clues
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clue
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
ogive
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
dud
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
bilateral
دو جانبه
unilaterally
یک جانبه
reciprocal
دو جانبه
mutual
دو جانبه
tripartite
سه جانبه
one-way
یک جانبه
ex parte
یک جانبه
unilateral
یک جانبه
one legged
یک جانبه
trilateral
سه جانبه
partite
جانبه
one way
یک جانبه
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
unilateral contract
قرارداد یک جانبه
tripartite pact
پیمان سه جانبه
synchronous converter
تبدیلگر دو جانبه
dual agent
عامل دو جانبه
widespread
همه جانبه
wall-to-wall
همه جانبه
quadrilateral
چهار جانبه
triparite
سه نسخهای سه جانبه
unilateral declaration
بیانیه یک جانبه
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
quadrilaterals
چهار جانبه
blind transportation
ارسال یک جانبه
unilaterally
یک جانبه تک سویه
multilateral
چند جانبه
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
one sided
یک جانبه مغرضانه
bilateral monopoly
انحصار دو جانبه
bilateral contract
قرارداد دو جانبه
unilateral
یک جانبه تک سویه
double
مضاعف
doubled
مضاعف
doubled up
مضاعف
multiple
مضاعف
bilateral
مضاعف
double precision
مضاعف
duplex
مضاعف
double line
خط مضاعف
duplexes
مضاعف
total war
جنگ همه جانبه
trust
انحصارات چند جانبه
trusts
انحصارات چند جانبه
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents
عامل اطلاعاتی دو جانبه
quadruple pact
میثاق چهار جانبه
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
trusted
انحصارات چند جانبه
bilateral treaty
معاهده یا معاهدات دو جانبه
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
duopsony
انحصار دو جانبه خرید
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
match
رویارویی بازیهای دو جانبه
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com