Dictiornary-Farsi | دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Religion was portrayed in a negative way.	دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.


Other Matches

Gigantic Order	[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
delineation	توصیف
descriptions	توصیف
qualification	توصیف
shading	توصیف
descriptor	توصیف گر
narration	توصیف
description	توصیف
qualify	توصیف کردن
description	توصیف تشریح
characterized	توصیف کردن
characterize	توصیف کردن
descriptions	توصیف تشریح
characterizes	توصیف کردن
characterizing	توصیف کردن
characterising	توصیف کردن
qualifier	توصیف کننده
characterises	توصیف کردن
characterization	توصیف شخصیت
qualifies	توصیف کردن
recommendable	قابل توصیف
describable	قابل توصیف
delineator	توصیف کننده
characterised	توصیف کردن
data descriptor	توصیف گر داده ها
qualifiers	توصیف کننده
false description	توصیف غلط
indefinable	توصیف نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
job description	توصیف شغلی
qalified	توصیف شده
self explaining	بی نیاز از توصیف
self-explanatory	بی نیاز از توصیف
self explanatory	بی نیاز از توصیف
indescribable	توصیف ناپذیر نامعلوم
characterization	توصیف صفات اختصاصی
task state descriptor	توصیف گر حالت کار
unutterable	غیر قابل توصیف
unutterably	غیر قابل توصیف
unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
termless	بی پایان غیر قابل توصیف
task state descriptor	توصیف کننده وضعیت وفیفه
illusionism	نگارش یا توصیف منافر وهمی
ineffable	شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
zoography	علم توصیف جانوران وخوی انان
indescribably	چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
idioms	شیوه
style	شیوه
styling	شیوه
processes	شیوه
device	شیوه
devices	شیوه
process	شیوه
procedure	شیوه
styles	شیوه
mode	شیوه
styled	شیوه
idiom	شیوه
modes	شیوه
techniques	شیوه
technique	شیوه
do	شیوه
methode	شیوه
order	شیوه
methods	شیوه
method	شیوه
approached	شیوه
procedures	شیوه ها
custom	شیوه
habitude	شیوه
approaches	شیوه
approach	شیوه
practice	شیوه
practices	شیوه ها
norms	شیوه
patterns	شیوه
pattern	شیوه
norm	شیوه
ccitt v.	در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
flop	شیوه فاسبوری
flopped	شیوه فاسبوری
flopping	شیوه فاسبوری
flops	شیوه فاسبوری
vibrational mode	شیوه ارتعاش
mode of vibration	شیوه ارتعاش
elocution	شیوه سخنوری
mode of production	شیوه تولید
research method	شیوه پژوهش
severe style	شیوه جدی
oratory	شیوه سخنرانی
shaken	موافق شیوه
technic	صناعت شیوه
cloze technique	شیوه بندش
paced	شیوه تندی
pen	شیوه نگارش
mentalities	شیوه اندیشه
penning	شیوه نگارش
penned	شیوه نگارش
modus vivendi	شیوه زیست
endorcement procedure	شیوه اجرا
paces	شیوه تندی
employment practice	شیوه استخدامی
mentality	شیوه اندیشه
civics	شیوه کشورداری
pace	شیوه تندی
modus operandi	شیوه کار
tactic	رزم شیوه
orientalizing style	شیوه خاورمابی
procedure	روش شیوه
methods	ایین شیوه
method	ایین شیوه
pens	شیوه نگارش
critical incidents technique	شیوه رویدادهای شاخص
prestressing method	شیوه پیش تنیدگی
preferred cognitive mode	شیوه شناختی مرجح
iconic mode	شیوه تصویرسازی حسی
lever watch	شیوه بکار بردن
holtzman inkblot technique	شیوه لکههای هولتسمان
assets liabilities technique	شیوه محاسن- معایب
flooding technique	شیوه غرقه سازی
error choice technique	شیوه خطا گزینی
concertina fold	شیوه تا کردن کاغذ
modulus operadi	شیوه با طرز کار
prototaxic mode	شیوه ادراکی ابتدایی
sound practices	شیوه های درست
paces	شیوه گام برداشتن
gait	شیوه راه رفتن
paced	شیوه گام برداشتن
pace	شیوه گام برداشتن
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
impasto	شیوه رنگ زنی غلیظ
Giant Order	شیوه غول ستونی [معماری]
parataxic mode	شیوه ادراکی خود- محوری
modality	روند [پردازه] [شیوه] [روش]
leverage	شیوه بکار بردن اهرم
arch order	[شیوه ی ستون بندی طاق]
eastern cut off	شیوه قیچی پرش ارتفاع
flamboyant gothic	شیوه گوتیک شعله اسا
tactic	جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
idiosyncratic	وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
copiers	مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier	مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize	شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
virgilian	به شیوه virgil شاعر نامی روم
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
scholasticism	شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
latinity	شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
majority rule	شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
double negative	دو منفی
null	منفی
minus signs	منفی
positive/negative junction	منفی
double negatives	دو منفی
negatory	منفی
negatives	منفی
negative	منفی
negation	منفی
minus sign	منفی
mannerist	کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style	شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
negative feedback	فیدبک منفی
negative potential	پتانسیل منفی
negative pole	قطب منفی
negative logic	منطق منفی
negative element	سازه منفی
negative film	فیلم منفی
negative g	گرانش منفی
negative glow	روشنی منفی
negative induction	القای منفی
negative ion	یون منفی
negative modulation	پخش منفی
negative modulation	تحمیل منفی
negative plate	صفحه منفی
negative electrode	الکترد منفی
negative electricity	برق منفی
negative feedback	واخوراند منفی
negative practice	تمرین منفی
negative reinforcement	تقویت منفی
negativeness	منفی بودن
negativism	منفی گرایی
negativism	منفی بافی
negativism	منفی کاری
negativist	منفی گوی
negativist	منفی باف
non placet	رای منفی
nonnegative	غیر منفی
negatively skewed	چوله منفی
negative transmission	پخش منفی
negative relation	رابطه منفی
negative reward	پاداش منفی
negative saving	پس انداز منفی
negative side	بخش منفی
negative signe	علامت منفی
negative skewness	چولگی منفی
negative stability	پایداری منفی
negative terminal	پایانه منفی
negative transfer	انتقال منفی
non-violence	مبارزهی منفی
negative electricity	الکتریسیته منفی
passive	مبارزه منفی