English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
English Persian
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
Search result with all words
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
Other Matches
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
it is said that گویند که
they say گویند
the story goes گویند
the report goes چنین گویند
people say مردم می گویند
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . به این می گویند دانشمند
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
the common wealth of massachusette چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
alburnum طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
rest دیگران
rests دیگران
dying declarations در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
regrad for others ملاحظه دیگران
regard for others واهمه از دیگران
regard for others رعایت دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
et al مخفف و دیگران
aside جدااز دیگران
asides جدااز دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
individualising از دیگران جدا کردن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
dummies الت دست دیگران
dummy الت دست دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
mind reading کشف افکار دیگران
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualizes از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
individualize از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
individualised از دیگران جدا کردن
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
spoilsman محل عیش دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
mind reader کاشف افکار دیگران
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
individualizing از دیگران جدا کردن
spoiler محل عیش دیگران
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Baldenfreude [حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
sickle leaf برگ های داسی شکل [این طرح در فرش های لچک ترنج شاه عباسی بکار می رود و به آن برگ های شاه عباسی نیز می گویند.]
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com