Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
it is never the worse
دیگر بدتر که نیست
Other Matches
it is never the worse
هیچ بدتر نیست
so muchthe worse
دیگر بدتر
I have nothing more to say .
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
it is toolate.to go
دیگر موقع رفتن نیست
notations
و دیگر نیاز به کروشه نیست
notation
و دیگر نیاز به کروشه نیست
She's not the Laleh I used to know.
او
[زن]
دیگر لاله قدیمی
[از نظر رفتار]
نیست.
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
garbage
داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
notations
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notation
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
asynchronous
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
aliens
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
alien
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
non maskable interrupt
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
dependent
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
so muchthe worse
چه بدتر
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
worsens
بدتر کردن
worsened
بدتر کردن
worse off
بدتر شدن
deteriorate
بدتر کردن
aggravates
بدتر کردن
aggravated
بدتر کردن
aggravate
بدتر کردن
worsening
بدتر کردن
worse off
در وضع بدتر
pejorate
بدتر کردن
worst-
بدتر ازهمه .
still worse
دیگه بدتر
much worse
خیلی بدتر
deteriorates
بدتر کردن
deteriorates
بدتر شدن
deteriorating
بدتر کردن
aggravating
بدتر کننده
deteriorating
بدتر شدن
deterioration
بدتر شدن
worst
بدتر ازهمه .
deteriorative
بدتر شونده
worse
بدتر وخیم تر
deteriorated
بدتر شدن
aggravation
تبدیل به بدتر
aggravator
بدتر کننده
aggravative
بدتر شونده
deteriorate
بدتر شدن
worsen
بدتر کردن
deteriorated
بدتر کردن
go from bad to worse
<idiom>
بدتر شدن
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
worsens
بدتر جلوه دادن
exasperating
بدتر کردن تشدیدکردن
exasperated
بدتر کردن تشدیدکردن
worsen
بدتر جلوه دادن
exasperates
بدتر کردن تشدیدکردن
exasperate
بدتر کردن تشدیدکردن
this is inferior to that
پست تر یا بدتر است
worsening
بدتر جلوه دادن
worsened
بدتر جلوه دادن
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
add insult to the injury
<idiom>
[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
relegate
محول کردن به جای بدتر فرستادن
The remedy may be worse than the disease.
<proverb>
گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
relegating
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates
محول کردن به جای بدتر فرستادن
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
he is not of our number
از ما نیست
it is well enough
بد نیست
auxiliaries
نیست
secondary
نیست
isn't
نیست
temporary storage
می نیست
he takes no notice of it
نیست
aint
نیست
Plug and Play
یچ نیست
storage
می نیست
It's not new.
نو نیست.
auxiliary
نیست
it's only me
کسی نیست
It cant be helped.
چاره ای نیست
he has nothing in him
کسی نیست
that depends
معلوم نیست
needn't
لازم نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
صلاح نیست
It is all right . It is o. k.
طوری نیست
it is nothing out of the way
غریب نیست
sacred cow
<idiom>
چارهای نیست
static
که پویا نیست
he is not in it
داخل نیست
There is no hot water
آب گرم نیست.
thereis no end to it
انراپایانی نیست
no sweat
<idiom>
مشکلی نیست
no wonder
<idiom>
تعجبی نیست
ought not
شایسته نیست
no object
چیزی نیست
it needs not
لازم نیست
cold is merely privative
گرما نیست
no matter
چیزی نیست
dont mention it
چیزی نیست
It's not new.
جدید نیست.
Such is not the case . That is not so.
اینطور نیست
close the door please
اگرزحمت نیست
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
my health is tolerable
حالم بد نیست
it is unsuitable
مناسب نیست
it is unnecessary
لازم نیست
he is not willing to go
نیست برود
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
مردش نیست
he is out of his senses
بهوش نیست
he is out of huomor
سر خلق نیست
it is not half bad
هیچ بد نیست
if you please
اگرزحمت نیست
the ice is treach erous
یخ محکم نیست
he is out of huomor
سر دماغ نیست
he is rather i. than sick
ناخوش نیست
it has escaped my remembrance
یاد نیست
that is not it
این نیست
he knows a thing or two
بی تجربه نیست
it is immaterial
چیزی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
هیچیت نیست
i do not have it in me
از من ساخته نیست
it is not in good workingorder
دایر نیست
He goes on and on . He is most persistent .
ول کن معامله نیست
there is no hurry
عجلهای نیست
he is a bad husband
صرفه جو نیست
to make no mention of
ذکری از ان نیست
that is wrong
درست نیست
nihilism
نیست انگاری
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
no hurry
عجلهای نیست
niet le fait
کار او نیست
he is none of my friends
او از دوستان من نیست
no trouble
زحمتی نیست
Nevermind!
مهم نیست !
inextinct
نیست نشده
you are written
حق با شما نیست
there is no hurry
شتابی نیست
that is not the word for it
لغتش این نیست
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
that is taken for granted
محتاج بدلیل نیست
the house is occupied
خانه خالی نیست
an illegible writing
خطی که خوانا نیست
rast
هیج همچوچیزی نیست
there is no mistaking
جای اشتباه نیست
It might be a good idea for you to come .
بد نیست شما هم بیایید
there is no question but that.
شکی نیست که) .00000
you need not fear
لازم نیست بترسید
He is not to blame for this.
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
that is no great work
کار بزرگی نیست
no reply necessary
[NRN]
نیازی به پاسخ نیست.
wronging
پیام صحیح نیست
thereis no end to it
انتهای برای ان نیست
He is nobody. He is a nonentity.
داخل آدم نیست
It is not fair that . . .
آخر انصاف نیست که …
that in nothing to me
پیش من چیزی نیست
It cant be all that bad.
نه بابا اینقدر هم بد نیست
that is not the question
موضوع این نیست
wrong
پیام صحیح نیست
that is not the case
مطلب چنین نیست
that is not my a
این کارمن نیست
oughtn't
نبایستی شایسته نیست
that is no bed of roses
اش دهن سوزی نیست
this is not fair
این انصاف نیست
clara
هدف موجود نیست
that is not fair
این انصاف نیست
to put out of the way
سربه نیست کردن
wrongs
پیام صحیح نیست
There is no reason (cause) for worry (concern)
جای نگرانی نیست
It is not known yet . It is not settled yet .
هنوز معلوم نیست
if you dont object
اگر مانعی نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com