Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
Other Matches
Nothing on earth will induce him to go there again.
اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
it is allup with him
دیگر امیدی ندارد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
Your passport is no longer valid.
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
off went his hat
کلاهش پرت شد
his hat cover his fanily
خودش است و کلاهش
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
radiolucency
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
freed
فاقد
freeing
فاقد
ex-
فاقد
frees
فاقد
free
فاقد
scentless
فاقد بو
anurous
فاقد دم
ex
فاقد
sans
فاقد
bankrupt of
فاقد
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
lacked
فاقد بودن
lack
فاقد بودن
lacks
فاقد بودن
shorthanded
فاقد کارگرکافی
inertialess
فاقد اینرسی
impassible
فاقد احساس
acholous
فاقد صفرا
ad hoc
فاقد عمومیت
inexpert
فاقد خبرگی
intestable
فاقد صلاحیت
stolid
فاقد احساس
acholic
فاقد صفرا
paratactic
فاقد روابط
impersonal
فاقد شخصیت
stolidly
فاقد احساس
incoordinate
فاقد حس همکاری
toom
فاقد لاغر
without
انطرف فاقد
ametabolic
فاقد دگردیسی
visionless
فاقد دید
incompetent
فاقد صلاحیت
burdened
فاقد حق تقدم
without engagement
فاقد تعهد
unobtrusive
فاقد جسارت
landless
فاقد زمین
landlessness
فاقد زمین
undocumented
فاقد ویزا
ametabolous
فاقد دگردیسی
exhaust bin level
فاقد موجودی
abulic
فاقد اراده
unmannered
فاقد رفتارشایسته
acolous
فاقد اعضاء
antipathetic
فاقد تمایل
homely
فاقد جمال
dishonest
فاقد امانت
indiscreet
فاقد حس تشخیص
dis qualified
فاقد شرایط
astomatal
فاقد دهان
dis qualified
فاقد قابلیت
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
inertialess
فاقد لختی
unobtrusively
فاقد جسارت
unmeet
فاقد صلاحیت
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
acheiria
فاقد قوهء لامسه
duty free
فاقد حقوق گمرکی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
shapeless
فاقد شکل معین
inexpessive
فاقد قوه فهماندن
ineligible
فاقد شرایط لازم
aplacental
فاقد جفت جنین
systemoless
فاقد سیستم صحیح
unqualified
فاقد شرایط لازم
deaf
فاقد قوه شنوایی
fatherless
فاقد مولف معلوم
agamous
فاقد الت جنسی
unman
فاقد مردانگی کردن
unmanning
فاقد مردانگی کردن
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
denitrify
فاقد نیترات کردن
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
irretractile
فاقد قوه قبض
unnerving
فاقد عصب کردن
nonage
فاقد اهلیت قانونی
untune
فاقد هم اهنگی کردن
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
deafer
فاقد قوه شنوایی
unnerves
فاقد عصب کردن
irretentive
فاقد قوه ضیط
intestate
فاقد وصیت نامه
unmans
فاقد مردانگی کردن
stereotyped
فاقد نبوغ وابتکار
one track
فاقد قوه ارتجاعی
unthinking
فاقد قوهی تفکر
undocumented
فاقد مدارک قانونی
azoic
فاقد نشان زندگی
unnerve
فاقد عصب کردن
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
unnerved
فاقد عصب کردن
deafest
فاقد قوه شنوایی
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
cleanest
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
cleans
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
disqualifying
فاقد شرایط لازم دانستن
morons
فرد فاقد رشد فکری
moron
فرد فاقد رشد فکری
desex
فاقد قوه جنسی کردن
desexualize
فاقد قوه جنسی کردن
coreless induction furnace
کوره القائی فاقد هسته
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleaned
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
disqualify
فاقد شرایط لازم دانستن
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
clean
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
unaccounted
حساب نشده فاقد توضیح
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
disqualified
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
فاقد شرایط لازم دانستن
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
albinos
شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
albino
شخص فاقد مواد رنگ دانه
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
flicker free
ی ندارد
he is not of that stamp
را ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
there is no style about her
ندارد
it does not weigh with me
ندارد
interventions
نفوذ
intervention
نفوذ
ascendance
نفوذ
grand dame
زن با نفوذ
imposing presence
نفوذ
barrier penetration
نفوذ در سد
break through
نفوذ
authority
نفوذ
penetrate
نفوذ
forcing
نفوذ
intrusion
نفوذ
intrusions
نفوذ
leakages
نفوذ
leakage
نفوذ
dominance
نفوذ
forces
نفوذ
force
نفوذ
toehold
نفوذ کم
toeholds
نفوذ کم
propulsion
نفوذ
diffusion
نفوذ
prestige
نفوذ
penetrated
نفوذ
penetrates
نفوذ
hank
نفوذ
hanks
نفوذ
impermeable
ضد نفوذ اب
watertight
ضد نفوذ اب
penetration
نفوذ
leading
نفوذ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com