Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (7 milliseconds)
English
Persian
vicinal dihalide
دی هالید مجاور
Other Matches
buffer duo
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
dihalide
دی هالید
alkali halide
هالید قلیایی
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
adjacent rows
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
neighbor
مجاور
vicinity
مجاور
near by
مجاور
proximal
مجاور
appressed
مجاور
neighbouring
مجاور
adjoining
مجاور
contiguous
مجاور
nigh
مجاور
vicinage
مجاور
abutting
مجاور
circumjucent
از هر سو مجاور
coterminous
مجاور
conterminous
مجاور
adjacent
مجاور
nearby
مجاور
next
مجاور
vicinal
مجاور
proximal stimulus
محرک مجاور
adjoined
مجاور بودن
adjoin
مجاور بودن
adjoins
مجاور بودن
anal
مجاور مقعد
neighbour
نزدیک مجاور
abuting surface
سطح مجاور
abuttal
زمین مجاور
abuttals
زمین مجاور
neighbors
نزدیک مجاور
adjacent lines
خطهای مجاور
adjacent video
ویدئو مجاور
neighbours
نزدیک مجاور
aduacent sound
صدای مجاور
paranephric
مجاور کلیه
parahepatic
مجاور کبد
collateral
همسایه مجاور
bordering
مجاور بودن
bordered
مجاور بودن
border
مجاور بودن
graveside
مجاور قبر
adjoining
نزدیک مجاور
gravesides
مجاور قبر
against
پیوسته مجاور
adjacent
مجاور همسایه
contiguous zone
منطقه مجاور
allele
ژنهای ناهمسان مجاور
colocate
در مجاور هم قرار دادن
adjacent point
نقطه های مجاور
guiding
عضلات کمکی مجاور
surrounding
احاطه کننده مجاور
anchimeric assistance
کمک گروه مجاور
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
hydro
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
overlap tell
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dot
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
contiguous
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dotting
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
triangulation
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
compass compensation
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com