English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pleuropneumonia ذات الجنب توام با سینه پهلو
Other Matches
peripeneumony سینه پهلو
pulmonitis سینه پهلو
pneumonia سینه پهلو
pneumococcus میکرب سینه پهلو
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
pleurisy ذات الجنب
empyema چرک ذات الجنب
dry pleurisy ذات الجنب خشک
pleuritic مبتلا به ذات الجنب
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
side by side columns ستونهای پهلو به پهلو
collateral پهلو به پهلو متوازی
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
biparous توام زا
adnate توام
twinned توام
twin توام
mixed توام
joint توام
gemini توام
geminate توام
gemel توام
duad توام
integrate توام کردن
amalgamated توام کردن
amalgamates توام کردن
amalgamating توام کردن
deprived توام با محرومیت
reatrain عملکرد توام
integrated staff ستاد توام
aluminum coating by spraying amalgamate توام کردن
geminate توام کردن
amalgamate توام کردن
accompanied توام کردن
integrated training اموزش توام
twain توام دوقلو
integrating توام کردن
integrates توام کردن
mixed air توام هوا
mixed graze توام زمین
easeful توام باراحتی
twin توام کردن
twin check مقابله توام
twin check بررسی توام
twinned توام کردن
intergrowth رویش توام
accompanies توام کردن
accompany توام کردن
integrated defense پدافند هوایی توام
conjugate درهم امیختن توام
hypocritical توام با تدلیس و تزویر
effective faith ایمان توام باعمل
work relief استراحت توام با کار
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
blizzard بادشدید توام بابرف
blizzards بادشدید توام بابرف
rainsquall باران توام باتوفان
participant observation مشاهده توام با مشارکت
armstand dive شیرجه توام با بالانس
charge coupled device دستگاه توام با بار
to wed one quality to onether دوصفت راباهم توام کردن
integrated reservoir operation بهره برداری توام از چندمخزن
synergism کار توام ودسته جمعی
synergy کار توام اشتراک مساعی
adnate مربوط باعضاء تناسلی توام
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
masque نمایش توام با موسیقی ورقص
androgyny وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
malicious prosecution پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
rule of reason تفسیر قانونی توام با سوء نیت
High Mass عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
auxesis رشد توام باعدم تقسیم یاخته
tinged with cnvy حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
object lesson درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
side by side پهلو به پهلو
side arm از پهلو
sidling از پهلو
sexangle شش پهلو
hexagon شش پهلو
sides پهلو
flanked پهلو
side view از پهلو
hexagons شش پهلو
nip and tuck پهلو به پهلو
sideward از پهلو
sideling از پهلو
broadside به پهلو
yoko پهلو
broadsides به پهلو
flank پهلو
sidewards از پهلو
triangles سه پهلو سه بر
one sided یک پهلو
laterally از پهلو
triangle سه پهلو سه بر
two-edged دو پهلو
hand پهلو
handing پهلو
sideways از پهلو
one-sided یک پهلو
abreast پهلو به پهلو
two edged دو پهلو
ship side پهلو
side پهلو
along side در پهلو
decagon ده پهلو
flanking پهلو
by از پهلو
three sided سه پهلو
vaude نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
multilateral چند پهلو
slab sided پهن پهلو
sideway فرعی از پهلو
prevarication حرف دو پهلو
sideswipe پهلو زدن به
sideswipes پهلو زدن به
octagon هشت پهلو
octagons هشت پهلو
lateral flexion خم شدن به پهلو
multivocal چند پهلو
it has sides سه پهلو دارد
along side پهلو به پهلوی
polygonal بسیار پهلو
pentagon پنج پهلو
pentangular پنج پهلو
goosewing دو پهلو بادبان
pitch diameter قطر پهلو
transfer پهلو- رفت
transferring پهلو- رفت
quindec agon پانزده پهلو
quinquelat eral پنج پهلو
octangular هشت پهلو
sidestroke شنای پهلو
side blown converter مبدل پهلو دم
many-sided چند پهلو
many sided چند پهلو
septilateral هفت پهلو
scalene نابرابر پهلو
pentagons پنج پهلو
broadsides ناو به پهلو
polygons بسیار پهلو
skidding به پهلو سریدن
skidded به پهلو سریدن
slide حرکت از پهلو
slides حرکت از پهلو
skid به پهلو سریدن
polygon بسیار پهلو
broadside ناو به پهلو
sides پهلو کناره
side پهلو کناره
double entendre حرف دو پهلو
double-entendres حرف دو پهلو
equilateral دو پهلو برابر
yoko geri ضربه به پهلو
list یک پهلو شدن
heptagonal هفت پهلو
skids به پهلو سریدن
transfers پهلو- رفت
double entendres حرف دو پهلو
double talk جمله دو پهلو
quadrilateral چهار پهلو چهارضلعی
crabs به پهلو حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
quadrilaterals چهار پهلو چهارضلعی
sidewinder ضربت سنگین از پهلو
equivocal دارای ابهام دو پهلو
harbourage پهلو گرفتن در بندر
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
sidestep صعود پلهای از پهلو
yoma tsuki ضربه با دو دست به پهلو
sidestepped صعود پلهای از پهلو
sidestepping صعود پلهای از پهلو
sidesteps صعود پلهای از پهلو
palter دو پهلو سخن گفتن
companionship مصاحبت پهلو نشینی
equiangular triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
pinwheel چرخش از پهلو بدوربارفیکس
equilateral triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
emulates برابری جستن با پهلو زدن
scotch verdict حکم غیرقطعی ودو پهلو
chinese landing پهلو گرفتن به سبک چینی
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
emulate برابری جستن با پهلو زدن
emulated برابری جستن با پهلو زدن
emulating برابری جستن با پهلو زدن
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
yawed پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com