Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
Other Matches
beach reserves
ذخایر ساحلی
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
stores
ذخایر
ordnance
ذخایر
keeping
ذخایر یکانها
war reserves
ذخایر جنگی
initial reserves
ذخایر اولیه
supply reserves
ذخایر امادی
field stockade
ذخایر صحرایی
financial inventory
ذخایر پولی
unit reserves
ذخایر یکانی
financial inventory
ذخایر مالی
bank reserves
ذخایر بانکی
bulk stock
ذخایر قوال
legal reserves
ذخایر قانونی
claimant stock
ذخایر امانی
naval stores
ذخایر و اماد دریایی
replenish
تجدیدو ذخایر و انبارها
replenished
تجدیدو ذخایر و انبارها
filler point
نقطه تکمیل ذخایر
replenishes
تجدیدو ذخایر و انبارها
resources
منابع اماد ذخایر
replenishing
تجدیدو ذخایر و انبارها
build-ups
جمع کردن ذخایر
build-up
جمع کردن ذخایر
build up
جمع کردن ذخایر
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
excess stock
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
bulk stock
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
management coding
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
coastal
ساحلی
bridge head
سر پل ساحلی
strandline
خط ساحلی
coastlines
خط ساحلی
coastline
خط ساحلی
sea board
خط ساحلی
bridgehead line
خط سر پل ساحلی
seasider
ساحلی
inshore water
اب ساحلی
beach head
سر پل ساحلی
offing
اب ساحلی
inshore
ساحلی
quay
دیوار ساحلی
quays
دیوار ساحلی
cabotage
تجارت ساحلی
land breeze
باد ساحلی
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
foreshore
کمربند ساحلی
boat telephone
تلفن ساحلی
cabotage
کشتیرانی ساحلی
littoral
ناحیه ساحلی
tidewater
خط ساحلی کشند اب
coastal artillery
توپخانه ساحلی
coast station
ایستگاه ساحلی
coast defence
پدافند ساحلی
dune
توده شن ساحلی
coastal route
مسیر ساحلی
martello
قلعه ساحلی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
coastal frontier
حدود ساحلی
over the beach operations
عملیات ساحلی
coastal zone
منطقه ساحلی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
landing craft
کرجی ساحلی
beach organization
یکان ساحلی
beach obstacle
مانع ساحلی
beach matting
کف پوش ساحلی
groyne
سد یا دیواره ساحلی
barrier light
نورافکن ساحلی
beach face
کمربند ساحلی
beach exit
معبر ساحلی
beach exit
گذرگاه ساحلی
shore erosion
فرسایش ساحلی
territorial waters
ابهای ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
beach patrol
نگهبان ساحلی
inshore water
ابهای ساحلی
inshore current
جریان اب ساحلی
marina
تفرجگاه ساحلی
marinas
تفرجگاه ساحلی
inshore current
جریانات ساحلی
beach patrol
گشتی ساحلی
coastguard
گارد ساحلی
coastguards
گارد ساحلی
foreshores
کمربند ساحلی
costal frontier
مرز ساحلی
beach erosion
فرسایش ساحلی
shore stablishment
تاسیسات ساحلی
territorial sea
دریای ساحلی
shore boat
تاکسی ساحلی
shore patrol
دژبان ساحلی
links
تپه ساحلی
shore patrol
پلیس ساحلی
coastal patrol
گشتی ساحلی
sea dike
دیوار ساحلی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
barrier reef
مرجان سنگ ساحلی
beach support area
منطقه پشتیبانی ساحلی
lido
میعادگاه قشنگ ساحلی
beach dump
انبار موقت ساحلی
levee
دیواره ساحلی رودخانه
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
beach minefield
میدان مین ساحلی
beach group
گروه خدمات ساحلی
beach matting
تور سیمی ساحلی
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
lidos
میعادگاه قشنگ ساحلی
coastal navigation, coasting
حمل و نقل ساحلی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
coaster
کشتی ویژه خط ساحلی
sanbar
دیوار شنی ساحلی
coasters
کشتی ویژه خط ساحلی
coastal route
راه ابی ساحلی
cabotage
حمل ونقل ساحلی
cabotage
کشتی رانی ساحلی
beachmaster's unit
یکان لجستیک ساحلی
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
cay
تخته سنگ ساحلی درجزیره
coastel low
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
Goa
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
tideland
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
surfbird
مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
offshore
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
intracoastal sealift
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
sea frontiers
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
rill
جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
daymark
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
ports
انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
to the fore
موجود
in store
موجود
handier
موجود
existent
موجود
available
موجود
entity
موجود
entities
موجود
extant
موجود
inesse
موجود
handiest
موجود
stocked
موجود
on hand
موجود
going
موجود
bound
موجود
disposal
موجود
existing
موجود
life
موجود
lives
موجود
handy
موجود
stock
موجود
availability
موجود بودن
presents
موجود اماده
real
واقعی موجود
records available
اطلاعات موجود
spot goods
کالاهای موجود
gremlin
موجود وهمی
effective strength
استعدادرزمی موجود
gremlins
موجود وهمی
to be there
موجود بودن
biotype
موجود همزیست
ready money
پول موجود
presenting
موجود اماده
presented
موجود اماده
wight
موجود زنده
existing circumstances
شرایط موجود
to have in stock
موجود داشتن
fleet in being
ناوگان موجود
available balance
مانده موجود
thing
لباس موجود
inexistent
غیر موجود
present
موجود اماده
status quo
وضع موجود
available goods
کالاهای موجود
on hand
وسایل موجود درانبار
all available
تمام توپخانه موجود
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
microorganisms
موجود ذره بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com