English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
handily ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
Other Matches
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
energy preservation ذخیره انرژی
inductance ذخیره کننده انرژی
potential energy انرژی نهانی نیروی ذخیره
Plants store up the sun's energy. گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
inductance اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
lasers هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
pair production تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
interchange energy تبدیل کردن انرژی
stockage ذخیره کردن ذخیره
stock ذخیره ذخیره کردن
stocked ذخیره ذخیره کردن
storage ذخیره کردن ذخیره
to tie into something [ American E] با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
potential توانایی انرژی برای کار کردن
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
quantitative مقداری
quantitatively مقداری
qualitative مقداری
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
quantitative value ارزش مقداری
parameters مقداری از یک مدار
value parameter پارامتر مقداری
single valued function تابع یک مقداری
some cold water مقداری آب سرد
parameter مقداری از یک مدار
quantitative methods روشهای مقداری
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
quantitative analysis تحلیل مقداری
volume discont تخفیف مقداری
some milk مقداری شیر
bill of quantities صورت مقداری
some crisps مقداری چیپس
extensive property خاصیت مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
some hot water مقداری آب گرم
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
amounted مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounts مقداری از داده یا کاغذ یا...
size distribution of income توزیع درامد مقداری
quantity theory of money نظریه مقداری پول
amounting مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative صفت مقداری مانندsome یا every
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
interior label برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volumes کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
volume کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailboxes فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailbox فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit [of up to something] [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
to have a maximum limit [of something] [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
transparency مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
transparencies مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
softer نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
reads گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softest نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
stashing ذخیره کردن
saves ذخیره کردن
reserve ذخیره کردن
reserving ذخیره کردن
supplying ذخیره کردن
reserves ذخیره کردن
to lay in ذخیره کردن
to lay up ذخیره کردن
saved ذخیره کردن
save ذخیره کردن
storing ذخیره کردن
store ذخیره کردن
reservedness ذخیره کردن
stock ذخیره کردن
supplied ذخیره کردن
supply ذخیره کردن
stocked ذخیره کردن
stashes ذخیره کردن
condense ذخیره کردن
lay away <idiom> ذخیره کردن
storage ذخیره کردن
lay in ذخیره کردن
stashed ذخیره کردن
stash ذخیره کردن
condensing ذخیره کردن
condenses ذخیره کردن
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
macbinary سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
hoard احتکار ذخیره کردن
hoarded احتکار ذخیره کردن
loads ذخیره گذاری کردن
hoards احتکار ذخیره کردن
load ذخیره گذاری کردن
put-down ذخیره کردن فرونشاندن
put down ذخیره کردن فرونشاندن
replenishment پر کردن روغن ذخیره
put-downs ذخیره کردن فرونشاندن
stock piling ذخیره کردن در انبار
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
insulate مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
RLL encoding روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
lay-bys ذخیره کردن ابراه عریض
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
lay-by ذخیره کردن ابراه عریض
lay by ذخیره کردن ابراه عریض
hoardings ذخیره کردن پول درخانه
reserves ذخیره کردن اختصاص دادن
reserving ذخیره کردن اختصاص دادن
deposit ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
hoarding ذخیره کردن پول درخانه
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
downloadable نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
exhausts تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
fish out تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
deleting پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deleted پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com