English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
Other Matches
it is not subject to review دران روا نیست
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
micro ذرهای
micros ذرهای
bimolecular دو ذرهای
monatomic یک ذرهای
atomic ذرهای
trimolecular سه ذرهای
atomical ذرهای
atomistic society جامعه ذرهای
bit string رشته ذرهای
bit rate سرعت ذرهای
bit pattern الگوی ذرهای
within an ace of ذرهای مانده به
bit density تراکم ذرهای
intramolecular درون ذرهای
corpuscular ray پرتو ذرهای
atomistic competition رقابت ذرهای
molecular ملکولی ذرهای
corpuscular radiation تشعشع ذرهای
ace ذرهای مانده
aces ذرهای مانده
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
baudot code رمز پنج ذرهای
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
not a scrap is left ذرهای باقی نمانده است
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
oh, by the way ها راستی
indeed راستی
verities راستی
verity راستی
in sad earnest راستی
in reality راستی
probity راستی
rectitude راستی
fidelity راستی
sooth راستی
truth راستی
truths راستی
really راستی
straightness راستی
is that so? راستی
the trusty is that i forgot it راستی
your truly راستی
by the bye راستی
plumbness راستی
verticality راستی
uprightness راستی
i say راستی !
troth راستی
rightness راستی
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
rectitude راستی درستی
veracity راستی صحت
integrity راستی تمامیت
damchi راستی و درستی
right winger جناح راستی
rightism جناح راستی
right-winger جناح راستی
rightists جناح راستی
right-wingers جناح راستی
indeed اره راستی
rightist جناح راستی
octad جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
By the way . Incidentally. راستی ( تا فراموش نکردم )
uprightaess درستی راستی عدالت
in the interests of truth برای خاطر راستی
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
he was very kind indeed راستی چه اندازه مهربان بود
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
It is indeed a pity راستی که خیلی حیف است
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
to mince matters از گفتن راستی فرو گذار کردن
mc carthyism سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
therein دران
offing دران نزدیکی ها
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
slideway راهی که دران سر
nautch که دران رقاص میرقصند
then انگاه دران هنگام
therewith دران هنگام بدانوسیله
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony ایجادچند لحن دران واحد
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com