English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
Mother Superior رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors رئیس بنیاد مذهبی
Other Matches
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
cornerstones بنیاد
origin بنیاد
origins بنیاد
seed بنیاد
cornerstone بنیاد
basis بنیاد
institutes بنیاد
instituted بنیاد
institute بنیاد
substratum بنیاد
subbase بنیاد
foundation بنیاد
root بنیاد
instituting بنیاد
roots بنیاد
seeds بنیاد
fundament بنیاد
head stone سنگ بنیاد
corner stone بنیاد اساس
institutionalism بنیاد گرایی
instaurator بنیاد گذار
incept بنیاد نهادن
basis مبنا بنیاد
to lay the foundations of بنیاد نهادن
built on sand سست بنیاد
odcist بنیاد گذارمستعمره
inchoate بنیاد نهادن
rationale بنیاد و پایه
deep-set ژرف بنیاد
instituting بنیاد نهادن
institute بنیاد نهادن
institutes بنیاد نهادن
instituted بنیاد نهادن
bedding بنیاد و اساس هرکاری
well begun is h lf done بنیاد کار خوب باشد
inchoation دست زنی بنیاد گذاری
house of cards ساختمان سست بنیاد [اصطلاح مجازی]
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
constituting تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
churchly مذهبی
churchgoers مذهبی
churchgoer مذهبی
religious مذهبی
guru معلم مذهبی
dogmatism تعصب مذهبی
clergymen عالم مذهبی
pastoral psychiatry روانپزشکی مذهبی
missionary مبلغ مذهبی
holidays تعطیل مذهبی
pontifex شورای مذهبی
religionism غیرت مذهبی
missionaries مبلغ مذهبی
neologize مذهبی بودن
R.E تحصیلات مذهبی
revivals جنبش مذهبی
ritual تشریفات مذهبی
sects فرقه مذهبی
revival جنبش مذهبی
tenet متعقدات مذهبی
sect فرقه مذهبی
devout مذهبی عابد
missioner مبلغ مذهبی
holy day تعطیل مذهبی
clergyman عالم مذهبی
religiose مذهبی بودن
religiosity تعصب مذهبی
semireligious نیمه مذهبی
service book کتب مذهبی
holiday تعطیل مذهبی
convertor مبلغ مذهبی
converter مبلغ مذهبی
spirituality روحیه مذهبی
religious rites شعائر مذهبی
religious matters مسائل مذهبی
gurus معلم مذهبی
religious tenets عقاید مذهبی
synods مجلس منافره مذهبی
crusade جنگ مذهبی نهضت
revivalist طرفدار احیای مذهبی
crusaded جنگ مذهبی نهضت
psalm سرود مذهبی خواندن
psalms سرود مذهبی خواندن
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
catechetic وابسته به تعالیم مذهبی
revivalists طرفدار احیای مذهبی
catechesis تعالیم مذهبی شفاهی
ecclesiogenic neurosis روان رنجوری مذهبی
hymnbook کتاب سرود مذهبی
catechism تعلیم ودستور مذهبی
synod مجلس منافره مذهبی
dogmatics مبحث شعائر مذهبی
catechisms تعلیم ودستور مذهبی
catechisms پرسش نامه مذهبی
revivalism اصول بیداری مذهبی
crusading جنگ مذهبی نهضت
crusades جنگ مذهبی نهضت
catechism پرسش نامه مذهبی
holyday روز تعطیل مذهبی
cantor اواز خوان مذهبی
religious sentiments احساسات وعقاید مذهبی
pauli اصول مذهبی پولس
Easter Sepulchre تشریفات مذهبی تدفین
priggism تعصب سخت مذهبی
psalter سرود مذهبی مزامیر
swami رهبر مذهبی هندی
rectorate ریاست بنگاه مذهبی
soul music موسیقی مذهبی سیاهپوستان
Religious (political) fanaticism تعصبات مذهبی ( سیاسی )
tabu منع یانهی مذهبی
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
taboos منع یانهی مذهبی
wowser مذهبی و خرده گیر
taboo منع یانهی مذهبی
rite مراسم تشریفات مذهبی
traditor خائن در امر مذهبی
archdiocese قلمرو مذهبی اسقف اعظم
indoctrinating تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
dogmatize تعصب مذهبی نشان دادن
secular دورهای غیر مذهبی دنیائی
sisterhood انجمن خیریه مذهبی نسوان
anagogy تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
church کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
anagoge تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
indoctrinate تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinates تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
menology سالنمای جشنها وسوگوارهای مذهبی
indifferentism لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
neologian وابسته به تعلیمات نوین مذهبی
neologian متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
sacrilegious مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
Scientology ساینتولوژی [یک نوع سیستم مذهبی]
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
churches کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
inquisitions تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
casuistry حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
simoniac خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
gregorian chant سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
theocracy حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
druze یکی از فرقههای سیاسی و مذهبی اسلام بلوردان
vicarage محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
theocracies حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
vicarages محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
rigorist کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
revealed religion مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
shout song سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
religioner شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
the r. مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
Carthusian [مربوط به طبقه مذهبی راهبها که بوسیله برونو تاسیس شد.]
new coined تازه بنیاد تازه سکه زده
religionize دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
pious fraud حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
month's mind ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
lay rezder عامی که اجاز دارد نمازیاایین مذهبی دیگر را اداره کند
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
neological ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
Jesuits عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
voodooism ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
provosts رئیس
chief رئیس
higher up رئیس
mugwump رئیس
chairmen رئیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com