English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
the pro tem chief رئیس موقت
Other Matches
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
temporary موقت
adhoc موقت
intrim موقت
provisional موقت
pontoon bridge پل موقت
makeshift موقت
pontoon پل موقت
interim موقت
pontoons پل موقت
pro tempore موقت
timbering چوبست موقت
stopgaps چاره موقت
stopgap چاره موقت
temporarily بطور موقت
cofferdam بند موقت
buffer حافظه موقت
provisional به طور موقت
temporary duty شغل موقت
debarkation hospital بیمارستان موقت
temporary duty ماموریت موقت
armistices صلح موقت
tentative ازمایشی موقت
lean-to پناهگاه موقت
lean-tos پناهگاه موقت
temporary works کارهای موقت
modus vivendi توافق موقت
suspension اخراج موقت
coffer dam سد انحرافی موقت
term insurance بیمه موقت
blackout بیهوشی موقت
dazzling کوری موقت
dazzles کوری موقت
dazzled کوری موقت
dazzle کوری موقت
temporary structures ساختمانهای موقت
temporary wife زوجه موقت
temporary storage حافظه موقت
temporary storage انباره موقت
temporary hardness سختی موقت
charge d'affaires of the embassy کاردار موقت
temporary marriage ازدواج موقت
bridging leon وام موقت
suspensions اخراج موقت
bridging leon اعتبار موقت
temporary road راه موقت
x site انبار موقت
blackouts بیهوشی موقت
detention pending trial حبس موقت
bretex سنگر موقت
short time duty کار موقت
kluged ترسیم موقت
temporary gauge اشل موقت
modulus vivendi قار موقت
armistice صلح موقت
protem موقتا موقت
provisional scrip تصدیق موقت
bretess سنگر موقت
ischemia کم خونی موقت
brettys سنگر موقت
bretisee سنگر موقت
bretise سنگر موقت
bretesse سنگر موقت
interim plan برنامههای موقت
drop tank تانک موقت
temporal life زندگی موقت
tabernacle پرستشگاه موقت
false work حائل موقت
temporalty بطور موقت
suspension of arms اتش بس موقت
interim financing پرداخت موقت
interim certificates گواهی موقت
rendezvous area منطقه تجمع موقت
shell برنامه خروج موقت
shelling برنامه خروج موقت
pontoon پل موقت نظامی زدن
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
lapsing برگشت انحراف موقت
lapses برگشت انحراف موقت
hard خطای موقت در سیستم
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
provisional order دستور موقت اداری
provisional scrip تصدیق موقت سهام
provisorily بطور شرطی یا موقت
shells برنامه خروج موقت
pontoons پل موقت نظامی زدن
provisionally بطور موقت عجالتا"
lapse برگشت انحراف موقت
hardest خطای موقت در سیستم
provisional statement صورت وضعیت موقت
drug holiday ترک موقت دارو
air commodore سرتیپ موقت هوایی
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
beach dump انبار موقت ساحلی
locumtenens کفیل جانشین موقت
kludge سخت افزار موقت
juryrig برپا کردن موقت
scrip گواهی نامه موقت
convening authority فرماندار موقت نظامی
interim injunction حکم توقیف موقت
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
cover note بیمه نامه موقت
covering note بیمه نامه موقت
acting sublieutenant ناوبان دوم موقت
pontoneer مامور پل موقت سازی
harder خطای موقت در سیستم
shadow memory حافظه ثانوی موقت
pontonier مامور پل موقت سازی
superintendents رئیس
master رئیس
presidents رئیس
president رئیس
mastered رئیس
head رئیس
masters رئیس
superintendent رئیس
directors general رئیس کل
administrator رئیس
administrators رئیس
director general رئیس کل
leader رئیس
chief رئیس
chiefs رئیس
chairman رئیس
chairmen رئیس
sheik رئیس
mugwump رئیس
higher up رئیس
headsman رئیس
head master رئیس
provosts رئیس
provost رئیس
administers رئیس
leaders رئیس
warden رئیس
wardens رئیس
director generals رئیس کل
superior رئیس
superiors رئیس
administer رئیس
administered رئیس
administering رئیس
syndic رئیس
Dean رئیس
headers رئیس
sheikh رئیس
Deans رئیس
ruler رئیس سر
rulers رئیس سر
headmen رئیس
headman رئیس
warden رئیس
header رئیس
sheikhs رئیس
commandants رئیس
director رئیس
commandant رئیس
sheiks رئیس
directors رئیس
parleying مذاکره درباره صلح موقت
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
parley مذاکره درباره صلح موقت
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
kludge سیستم نرم افزار موقت
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
tenancies مدت اجاره مالکیت موقت
juryrig سوار کردن موقت وسایل
stopgaps وسیله موقت دریچه انسداد
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
time charter کرایه کردن موقت کشتی
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
fifo فضای ذخیره سازی موقت
parleys مذاکره درباره صلح موقت
stopgap وسیله موقت دریچه انسداد
truces متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces قرارداد متارکه موقت جنگ
truce متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truce قرارداد متارکه موقت جنگ
quia timet قرار تامین دستور موقت
progress payments پرداختهای موقت یا علی الحساب
shop steward رئیس گروه
mint master رئیس ضرابخانه
Chief of protocol. Master of ceremonies. رئیس تشریفات
He is in bad with the boss. با رئیس اش بد است
Chancellor رئیس دانشگاه
Chancellors رئیس دانشگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com