English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
positive relation رابطه مستقیم
Search result with all words
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Other Matches
psychomancy رابطه با روح رابطه ارواح باهم
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
nexus رابطه رابطه داخلی
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
linkages رابطه
linkage رابطه
relationship رابطه
relationships رابطه
bond رابطه
equation رابطه
equations رابطه
correlation رابطه
relation رابطه
connexions رابطه
connection رابطه
contingence رابطه
relevance رابطه
respects رابطه
respect رابطه
relevancy رابطه
incommunicable بدون رابطه
relation رابطه نسبت
liaison بستگی رابطه
liaison رابطه نامشروع
functional relation رابطه تابعی
liaisons رابطه نامشروع
flow formula رابطه جریان
mutual relationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
functional relationship رابطه تابعی
interrelationship رابطه متقابل
correlation ضریب رابطه
liaisons بستگی رابطه
interrelation رابطه متقابل
lead lag relation رابطه سبقت
relation learning رابطه اموزی
positive relation رابطه مثبت
trade-offs رابطه جایگزینی
corresponded رابطه داشتن
corresponds رابطه داشتن
liaise رابطه داشتن
liaised رابطه داشتن
liaises رابطه داشتن
liaising رابطه داشتن
privity of contract رابطه متعاقدین
trade off رابطه جایگزینی
relations of production رابطه تولید
sonship رابطه فرزندی
linear relationship رابطه خطی
mil formula رابطه میلیمی
mil relation رابطه میلیمی
negative relation رابطه منفی
transitive رابطه غیرمستقیم
terms of trade رابطه مبادله
symbiotic relation رابطه همزیستی
transitive رابطه مجازی
mil relation رابطه میلیم
monotonic relation رابطه همسو
negative relation رابطه معکوس
trade-off رابطه جایگزینی
preattunement هم آهنگی [رابطه ای]
fiduciary relationship رابطه امانی
equivalence relation رابطه هم ارزی
causal link رابطه سببیت
de broglie relation رابطه دوبروی
cash nexus رابطه نقدی
bode's relation رابطه بود
binary relation رابطه دوتایی
correspond رابطه داشتن
arithmetic relation رابطه حسابی
preattunement وفق [رابطه ای]
preattunement هم کوکی [رابطه ای]
lesbianism رابطه جنسی زن با زن
causal relationship رابطه علی
tie رابطه برابری
relationship رابطه [ریاضی]
ties رابطه برابری
contractual relationship رابطه قراردادی
definitional equation رابطه تعریفی
commutation relation رابطه جابجایی
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
denouncement اعلان قطع رابطه
parent child relationship رابطه پدر و پسر
coheres رابطه خویشی داشتن
mass energy relation رابطه جرم و انرژی
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cause and effect relationship رابطه علت و معلولی
cohere رابطه خویشی داشتن
cohered رابطه خویشی داشتن
cohering رابطه خویشی داشتن
oral intercourse رابطه جنسی دهانی
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohabit رابطه جنسی داشتن
cohabits رابطه جنسی داشتن
intimacy رابطه نامشروع جنسی
cohabiting رابطه جنسی داشتن
cohabited رابطه جنسی داشتن
difference equation رابطه بازگشتی [ریاضی]
recurrence relation [RR] رابطه بازگشتی [ریاضی]
input output relation رابطه ورودی- خروجی
break away قطع رابطه کردن
disconnection قطع نداشتن رابطه
to make a connection رابطه ای برقرار کردن
sexual intercourse رابطه جنسی مجامعت
to discontinue relations [with somone] رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
divisibility relation رابطه بخش پذیری [ریاضی]
filiation نسل رابطه پدر و فرزندی
habit روش طرز رشد رابطه
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
habits روش طرز رشد رابطه
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
fisher equation این رابطه عبارت است از :
thermoelectric وابسته به رابطه برق وحرارت
mil rule قانون مربوط به رابطه میلیمی
causality رابطه بین علت ومعلول
causal nexus رابطه میان علت و معلول
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to pull strings از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
compatible زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
fornication رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
hypotaxis رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
righted مستقیم
firsthand مستقیم
straight مستقیم
straighter مستقیم
directs مستقیم
first-hand مستقیم
directed مستقیم
bee line خط مستقیم
direct <adj.> مستقیم
righting مستقیم
right مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
attributive مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight line خط مستقیم
levels مستقیم
levelled مستقیم
leveled مستقیم
level مستقیم
straight line مستقیم
straight line code کد مستقیم
upstanding مستقیم
straightish مستقیم
beeline خط مستقیم
straightest مستقیم
on line مستقیم
pareto distribution در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
direct control کنترل مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
aright مستقیم مستقیما
direct coupling جفتگری مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
direct address نشانی مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct address آدرس مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com