Dictiornary-Farsi | رابطه مفاهیم متوسط ونهائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
average marginal relationship	رابطه مفاهیم متوسط ونهائی


Other Matches

synesis	ارتباط مفاهیم ربط معانی
holophrastic	توجیه مفاهیم مرکب با یک کلمه
psychomancy	رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus	رابطه رابطه داخلی
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
equations	رابطه
bond	رابطه
linkages	رابطه
linkage	رابطه
equation	رابطه
relation	رابطه
correlation	رابطه
relationship	رابطه
contingence	رابطه
relevance	رابطه
connection	رابطه
respect	رابطه
respects	رابطه
relationships	رابطه
connexions	رابطه
relevancy	رابطه
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
causal link	رابطه سببیت
ties	رابطه برابری
cash nexus	رابطه نقدی
causal relationship	رابطه علی
bode's relation	رابطه بود
binary relation	رابطه دوتایی
preattunement	هم آهنگی [رابطه ای]
preattunement	هم کوکی [رابطه ای]
tie	رابطه برابری
interrelationships	رابطه متقابل
trade-offs	رابطه جایگزینی
trade-off	رابطه جایگزینی
trade off	رابطه جایگزینی
liaising	رابطه داشتن
liaises	رابطه داشتن
liaised	رابطه داشتن
liaise	رابطه داشتن
corresponds	رابطه داشتن
corresponded	رابطه داشتن
interrelationship	رابطه متقابل
transitive	رابطه مجازی
preattunement	وفق [رابطه ای]
lesbianism	رابطه جنسی زن با زن
liaison	رابطه نامشروع
liaison	بستگی رابطه
liaisons	رابطه نامشروع
liaisons	بستگی رابطه
correlation	ضریب رابطه
transitive	رابطه غیرمستقیم
correspond	رابطه داشتن
lead lag relation	رابطه سبقت
monotonic relation	رابطه همسو
functional relation	رابطه تابعی
arithmetic relation	رابطه حسابی
relationship	رابطه [ریاضی]
functional relationship	رابطه تابعی
privity of contract	رابطه متعاقدین
relation learning	رابطه اموزی
mil relation	رابطه میلیم
incommunicable	بدون رابطه
linear relationship	رابطه خطی
mil formula	رابطه میلیمی
relations of production	رابطه تولید
sonship	رابطه فرزندی
symbiotic relation	رابطه همزیستی
terms of trade	رابطه مبادله
flow formula	رابطه جریان
mil relation	رابطه میلیمی
commutation relation	رابطه جابجایی
contractual relationship	رابطه قراردادی
de broglie relation	رابطه دوبروی
interrelation	رابطه متقابل
negative relation	رابطه معکوس
definitional equation	رابطه تعریفی
positive relation	رابطه مثبت
negative relation	رابطه منفی
mutual relationship	رابطه متقابل
positive relation	رابطه مستقیم
relation	رابطه نسبت
fiduciary relationship	رابطه امانی
equivalence relation	رابطه هم ارزی
parent child relationship	رابطه پدر و پسر
input output relation	رابطه ورودی- خروجی
mass energy relation	رابطه جرم و انرژی
wealth saving relationship	رابطه ثروت و پس انداز
price system	نسبت و رابطه قیمتها با هم
cohered	رابطه خویشی داشتن
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
coheres	رابطه خویشی داشتن
oral intercourse	رابطه جنسی دهانی
to make a connection	رابطه ای برقرار کردن
cohering	رابطه خویشی داشتن
absolute address	محل یک شی در رابطه با مبدا
cause and effect relationship	رابطه علت و معلولی
difference equation	رابطه بازگشتی [ریاضی]
recurrence relation [RR]	رابطه بازگشتی [ریاضی]
This does not apply to . . .	در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
break away	قطع رابطه کردن
disconnection	قطع نداشتن رابطه
denouncement	اعلان قطع رابطه
sexual intercourse	رابطه جنسی مجامعت
cohabits	رابطه جنسی داشتن
cohere	رابطه خویشی داشتن
intimacy	رابطه نامشروع جنسی
cohabit	رابطه جنسی داشتن
cohabited	رابطه جنسی داشتن
cohabiting	رابطه جنسی داشتن
to correspond with	رابطه [نامه نگاری] داشتن با
creation of contractual tie	انشاء ایجاد رابطه قراردادی
causal nexus	رابطه میان علت و معلول
filiation	نسل رابطه پدر و فرزندی
fisher equation	این رابطه عبارت است از :
divisibility relation	رابطه بخش پذیری [ریاضی]
thermoelectric	وابسته به رابطه برق وحرارت
mil rule	قانون مربوط به رابطه میلیمی
habit	روش طرز رشد رابطه
to discontinue relations [with somone]	رابطه قطع کردن [با کسی]
habits	روش طرز رشد رابطه
causality	رابطه بین علت ومعلول
faulty connection	رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication	رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to have connections	رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
to be together with somebody	با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
neutral technology	تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
trade off between inflation and	رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to pull strings	از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to push for an answer [in reference to something]	برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddy	مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies	مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety	رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
aerodynamic shape	شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to make friends [to make connections]	رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to make [commit] a faux pas	اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication	رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible	زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis	رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
I give the programme zero [nought] out of ten for reality.	من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
geocoding	روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
phenology	مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
averages	حد متوسط
averages	متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
averaged	حد متوسط
osculant	متوسط
modals	متوسط
averaging	حد متوسط
average	حد متوسط
average	متوسط
intermedial	متوسط
averaging	متوسط
averaged	متوسط
mean	متوسط
modal	متوسط
mesne	متوسط
medium gravle	شن متوسط
life expectancies	سن متوسط
life expectancy	سن متوسط
moderating	متوسط
moderates	متوسط
moderated	متوسط
meant	متوسط
intermediate	متوسط
moderate	متوسط
tolerable	متوسط
mediums	متوسط
meaner	متوسط
mediocre	متوسط
medium	متوسط
meanest	متوسط
to pick up somebody [to find sexual partners]	بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
mean speed	سرعت متوسط
monthly average	متوسط ماهیانه
medially	بطورمیانه یا متوسط
moderate speed	سرعت متوسط
averaged	میانه متوسط
median gray	خاکستری متوسط
middle price	قیمت متوسط
median income	درامد متوسط
average revenue	درامد متوسط
every Tom, Dick and Harry <idiom>	طبقه متوسط
mid range	برد متوسط
medial	میانه متوسط
mean velocity	سرعت متوسط
mean life	عمر متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
mean stress	خستگی متوسط
mean time	زمان متوسط
true power	توان متوسط
mean	میانه متوسط
meanest	میانه متوسط
mean time	ساعت متوسط
weighted average	متوسط وزنی
mean price	قیمت متوسط
mean value	مقدار متوسط
mean income	درامد متوسط
meaner	میانه متوسط