Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
standard interface
رابط استاندارد
Search result with all words
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Other Matches
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
ieee
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
documenting
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
copulative
رابط
interface
رابط
adapter
رابط
go between
رابط
interfaces
رابط
liaisons
رابط
internuncial
رابط
link
رابط
connective
رابط
connector
رابط
wiring connector
رابط
liaison
رابط
point of intersection
رابط
fitting
رابط
connector plug
دوشاخه رابط
connecting cable
کابل رابط
logical connector
رابط منطقی
parallel interface
رابط موازی
patch cord
سیم رابط
inductor hose
لوله رابط
connections
میلههای رابط
ground liaison
رابط زمینی
cylinderical fit
رابط استوانهای
push rod
میل رابط
connecting rod
میله رابط
logical connective
رابط منطقی
connector switch
کلید رابط
feeder canal
نهر رابط
fuse wire
رابط فیوز
trunk line
رابط ترانک
high line
پل رابط اصلی
high fidelity receiver
گیرنده رابط
edge connector
رابط لبه
ediswan connector
رابط ادیسوان
fuse link
رابط فیوز
connecting tube
لوله رابط
interface card
کارت رابط
interneuron
نورون رابط
link chain
زنجیر رابط
link belt
تسمه رابط
liaison officer
افسر رابط
lead in wire
سیم رابط
lamp connector
رابط لامپ
internuncio
رابط پیک
internuncial neuron
نورون رابط
continuity equation
رابط پیوستگی
enlarging adapter
رابط فزاینده
reducing adaptor
رابط کاهنده
serial interface
رابط سری
leads
رابط برق
bayed
پل رابط در پل شناور
lead
رابط برق
baying
پل رابط در پل شناور
box connector
رابط جعبه
journal
شفت رابط
reducer
لوله رابط
centronics interface
رابط موازی
link
شاخه رابط
push rod
میله رابط
journals
شفت رابط
bent adaptor
رابط خمیده
bay
پل رابط در پل شناور
bays
پل رابط در پل شناور
liaise
رابط نظامی بودن
triatic stay
بکسل رابط ناو
liaised
رابط نظامی بودن
dry cell connector
رابط پیل خشک
test lead
رابط برق ازمایش
switch position
موضع رابط دفاعی
flared fitting
رابط قیفی شکل
anterior commissure
بافت رابط قدامی
air liaison officer
افسر رابط هوایی
cross tree
رابط عرضی دکلها
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
liaising
رابط نظامی بودن
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
intervening variable
متغیر فرضی رابط
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
command liaison
شبکه رابط یکان
liaises
رابط نظامی بودن
relay post
پست رابط ستون
command liaison
افسر رابط فرماندهی
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
commissure
بافت عصبی رابط
battery connector
رابط پیل باتری
cell connector
رابط پیل باتری
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
interface
وصل کردن از طریق رابط
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
canonical
استاندارد
standard
استاندارد
high and dry
<idiom>
استاندارد
modulus
استاندارد
standards
استاندارد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
standardization
استاندارد سازی
standard specification
مقررات استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
standards of living
استاندارد زندگی
standard of living
استاندارد زندگی
table lamp
لامپ استاندارد
traditional chess
شطرنج استاندارد
substandard
زیر استاندارد
standard class
درجه استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
standardized
استاندارد شده
standard section
پروفیل استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
boilerplate
متن استاندارد
standard bar
میله استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
silver standard
استاندارد نقره
standard interface
واسطه استاندارد
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard resistor
مقاومت استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
primary standard
استاندارد اولیه
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
nonstandard
غیر استاندارد
magnetic standard
اهنربای استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard cell
پیل استاندارد
standard condition
شرایط استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
standard measure
اندازه استاندارد
standard function
تابع استاندارد
standard error
خطای استاندارد
standard costs
هزینههای استاندارد
basic standard
استاندارد اولیه
basic standard cost
قیمت استاندارد
frequency standard
استاندارد فرکانس
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
standardize
استاندارد نمودن
dialect
ی در زبان استاندارد
standardised
استاندارد نمودن
standard
استاندارد همگون
atmosphere
اتمسفر استاندارد جو
atmospheres
اتمسفر استاندارد جو
standards
استاندارد همگون
standardising
استاندارد نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com