Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
trunk line
رابط ترانک
Other Matches
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
trunk line
خط ترانک
idle trunck
ترانک ازاد
trunk
مدار ترانک
trunk cable
کابل ترانک
boot
فضای ترانک
trunks
مدار ترانک
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk connection
اتصال مشترکین از طریق ترانک
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
internuncial
رابط
interfaces
رابط
fitting
رابط
go between
رابط
connective
رابط
copulative
رابط
connector
رابط
adapter
رابط
interface
رابط
liaisons
رابط
liaison
رابط
wiring connector
رابط
point of intersection
رابط
link
رابط
enlarging adapter
رابط فزاینده
ediswan connector
رابط ادیسوان
serial interface
رابط سری
cylinderical fit
رابط استوانهای
standard interface
رابط استاندارد
bent adaptor
رابط خمیده
continuity equation
رابط پیوستگی
connector plug
دوشاخه رابط
connector switch
کلید رابط
connecting cable
کابل رابط
connecting rod
میله رابط
connecting tube
لوله رابط
edge connector
رابط لبه
feeder canal
نهر رابط
fuse link
رابط فیوز
reducing adaptor
رابط کاهنده
patch cord
سیم رابط
lamp connector
رابط لامپ
lead in wire
سیم رابط
liaison officer
افسر رابط
link belt
تسمه رابط
link chain
زنجیر رابط
logical connective
رابط منطقی
logical connector
رابط منطقی
internuncial neuron
نورون رابط
interneuron
نورون رابط
ground liaison
رابط زمینی
reducer
لوله رابط
high fidelity receiver
گیرنده رابط
high line
پل رابط اصلی
internuncio
رابط پیک
inductor hose
لوله رابط
push rod
میله رابط
interface card
کارت رابط
push rod
میل رابط
box connector
رابط جعبه
baying
پل رابط در پل شناور
lead
رابط برق
journal
شفت رابط
journals
شفت رابط
bay
پل رابط در پل شناور
bays
پل رابط در پل شناور
leads
رابط برق
bayed
پل رابط در پل شناور
connections
میلههای رابط
parallel interface
رابط موازی
centronics interface
رابط موازی
fuse wire
رابط فیوز
link
شاخه رابط
intervening variable
متغیر فرضی رابط
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
relay post
پست رابط ستون
liaised
رابط نظامی بودن
flared fitting
رابط قیفی شکل
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
triatic stay
بکسل رابط ناو
liaising
رابط نظامی بودن
switch position
موضع رابط دفاعی
test lead
رابط برق ازمایش
liaise
رابط نظامی بودن
liaises
رابط نظامی بودن
dry cell connector
رابط پیل خشک
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
battery connector
رابط پیل باتری
air liaison officer
افسر رابط هوایی
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
cell connector
رابط پیل باتری
command liaison
شبکه رابط یکان
command liaison
افسر رابط فرماندهی
anterior commissure
بافت رابط قدامی
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
cross tree
رابط عرضی دکلها
commissure
بافت عصبی رابط
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface
وصل کردن از طریق رابط
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
ground liaison
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
relay post
پست رابط پست واسطه
fuse unit
رابط فیوز نگهدارنده فیوز
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com