Dictiornary-Farsi | راست دینی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
orthodoxies	راست دینی
orthodoxy	راست دینی


Other Matches

precepts of god	فرایض دینی احکام دینی
dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
impiousness	بی دینی
perfidy	بی دینی
religious	دینی
chos in action	حق دینی
impiety	بی دینی
irreligion	بی دینی
heathenishness	بی دینی
ungodliness	بی دینی
indevotion	بی دینی
godlessness	بی دینی
religious delusion	هذیان دینی
sacrament	ایین دینی
sacraments	رسم دینی
sacrament	رسم دینی
dogmas	عقیده دینی
impiously	از روی بی دینی
sacraments	ایین دینی
things in action	اموال دینی
cults	ایین دینی
mufti	پیشوای دینی
cult	ایین دینی
martyry	بشهادت دینی
irreligiously	ازروی بی دینی
ghazi	مجاهد دینی
religious instruction	اموزش دینی
proselytism	تبلیغ دینی
religious matters	امور دینی
religious rites	اداب دینی
dogma	عقیده دینی
chaplain	افسر امور دینی
catechesis	کتاب تعلیمات دینی
theological school	مدرسه علوم دینی
mystagogy	تفسیر رموز دینی
theologue	طلبه علوم دینی
persuasions	اطمینان عقیده دینی
persuasion	اطمینان عقیده دینی
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
seminaries	مدرسه علوم دینی
chaplains	افسر امور دینی
ritualization	انجام شعائر دینی
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
karma	سرنوشت مراسم دینی
adultery	بی دینی ازدواج غیرشرعی
seminary	مدرسه علوم دینی
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
catechism	کتاب سوال وجواب دینی
catechisms	کتاب سوال وجواب دینی
hardshell	سخت در رعایت ایین دینی
irreligionist	کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic	مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
mosaic d.	وضع احکام دینی درزمان موسی
methodize	در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
sacramentalism	اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
dispensation	وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations	وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
theolog	دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
free thinkers	افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
simony	خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
Salvation Army	تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
ultraist	کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
indifferentist	کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
ritualize	رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
three-day retreat	گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
true	راست
pricks	راست
pricking	راست
pricked	راست
prick	راست
apeak	راست
right footed	راست پا
sheer	یک راست
dextrogyrous	راست بر
straightforward	رک سر راست
straightforward	راست
straightest	راست
erect	راست
right face	به راست راست
truer	راست
bee line	خط راست
rectilineal	راست خط
vertical beam	راست رو
bolt upright	راست
erects	راست
on end	راست
plain spoken	یر راست
erecting	راست
plain dealing	راست
right back	بک راست
truest	راست
erected	راست
straightish	سر راست
up front	رک و راست
uninhibited	رک و راست
blankly	سر راست
turnabouts	به راست راست
turnabout	به راست راست
four-square	رک و راست
directly	سر راست
right	راست
freehearted	رک و راست
beeline	خط راست
righted	راست
vertically	راست
candid	راست
righting	راست
forthrights	سر راست
straightish	راست
plumply	سر راست
right turn	به راست راست
outspoken	رک و راست
dextrorotatory	راست بر
upright	راست
straighter	راست
wooden	راست
straight	راست
wrapover dress	راست
wrapover skirt	راست
wrapover top	راست
eton collan	یقه راست
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
fastigiate	راست بالارونده
orthogonal	راست گوشه
clockwise rotation	گردش به راست
righting	درسمت راست
orthognathous	راست ارواره
open heartedness	راست بازی
cross brace	بادبند چپ و راست
deasil	طرف راست
dexter	در طرف راست
dextrorotatory	راست گردان
in round numbers 00	سر راست 001تا
grape sugar	گلوکز راست بر
dextrad	راست سویه
dextrality	راست برتری
erectile	راست شدنی
erectile	راست کردنی
erective	راست کننده
dextrosal	راست گرد
ingenuousness	راست بازی
eyes right	نظر به راست
dextrogyrous	راست گردان
deskew	راست کردن
orthoptera	راست بالان
To become straight.	راست شدن
hard shouder	شانه راست
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
right atrium	آتریوم راست
verisimilitude	راست نمایی
to tell the truth	راست گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to sit up	راست نشستن
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
to come to good	راست امدن
straight stairs	پلکان راست
straight out	راست حسینی
straight bow	کمان راست
speak the trurh	راست گفتن
sit up	راست نشستن
simon pure	راست حسینی
round unvarnished tale	راست حسینی
A straightforward answer.	جواب سر راست
come clean <idiom>	راست گفتن
the parting on the right	فرق سر به راست
to the right <adv.>	سمت راست
on the right <adv.>	سمت راست
right <adv.>	سمت راست
cross-brace	بادبند چپ و راست
Z-twist [Z-spun]	راست تاب
set right	راست کردن
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
round unvarnished tale	حرف سر راست
righty	راست دست
rightmost	راست ترین
right hand	دست راست
right arm	دست راست
right angled parallelogram	راست گوشه
right angled	راست گوشه
rectus	ماهیچه راست
rectification	راست گردانی
ragged right	راست ناهموار
right justification	هم ترازی راست