Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ramming
راندن گلوله به داخل لوله
Other Matches
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
homes
جا به داخل لوله راندن
home
جا به داخل لوله راندن
rechamber
دوباره به داخل لوله راندن
rammed
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
ram
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
terminal velocity
سرعت گلوله داخل لوله
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
gun bore
داخل لوله توپ
bores
داخل لوله توپ
bore
داخل لوله توپ
decoppering
رفع رسوبات مس از داخل لوله
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
barrel reflector
منعکس کننده وضع داخل لوله
coppering
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
boresafe fuze
ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
borescope
وسیله دیدن خان کشی داخل لوله
muzzle energy
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
muzzle velocity
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
grommet
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
back pressure valve
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bore reset
وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
clues
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
splinterproof
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
sockets
بست لوله دوراهی لوله
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
ballistics of penetration
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
powering
راندن
powers
راندن
stubbing
راندن
stubs
راندن
guides
راندن
stubbed
راندن
stub
راندن
guided
راندن
guide
راندن
pulsion
راندن
poached
راندن
poaches
راندن
conn
راندن
steer
راندن
advance
راندن
advances
راندن
driftage
راندن
poach
راندن
advancing
راندن
powered
راندن
power
راندن
steering
راندن
drives
راندن
forces
راندن
run
راندن
runs
راندن
forcing
راندن
steers
راندن
drive
راندن
steered
راندن
force
راندن
rows
راندن
unkennel
راندن
row
راندن
booh
راندن
sailings
راندن
sailed
راندن
sail
راندن
rein
راندن
rowed
راندن
cuple
راندن
hurrying
راندن شتاب
sled
سورتمه راندن
pilot
راندن ازمایشی
expelled
بیرون راندن
hurry
راندن شتاب
piloted
راندن ازمایشی
pilots
راندن ازمایشی
sleds
سورتمه راندن
rammed
راندن با فشار
motor-
اتومبیل راندن
motor
اتومبیل راندن
to sail avessel
راندن قایق
hurries
راندن شتاب
motors
اتومبیل راندن
to wear away
اهسته راندن
repulsion
عقب راندن
sleigh
سورتمه راندن
sleighs
سورتمه راندن
to whisk away or off
راندن پرندن
speeds
باسرعت راندن
speeding
باسرعت راندن
speed
باسرعت راندن
smoke out
بیرون راندن
expel
بیرون راندن
expelling
بیرون راندن
expels
بیرون راندن
motored
اتومبیل راندن
ram
راندن با فشار
propelled
بجلو راندن
rerun
باز راندن
discharged
بیرون راندن
to drive a bus
اتوبوسی را راندن
to expel
[from]
بیرون راندن
[از]
propel
بجلو راندن
rams
راندن با فشار
toe
با پنجه پا راندن
propels
بجلو راندن
exorcized
دفع کردن راندن
sailplaning
راندن هواپیمای بی موتور
descant
زیاد سخن راندن
drive
راندن گرداندن گرداننده
drives
راندن گرداندن گرداننده
expatriate
از کشور خود راندن
expatriates
از کشور خود راندن
push
[email]
پیشرانی، پیش راندن
[رایانامه]
whisk
راندن جاروب کردن
seaman ship
مهارت در راندن قایق
exorcizes
دفع کردن راندن
to lump them all together
<idiom>
همه را با یک چوب راندن
exorcize
دفع کردن راندن
powerboating
راندن قایق موتوری
exorcises
دفع کردن راندن
exorcised
دفع کردن راندن
repulsed
دفع کردن راندن
propulsion
دفع پیش راندن
chace
راندن واخراج کردن
exorcizing
دفع کردن راندن
whisked
راندن جاروب کردن
To drive all with the same stick .
<proverb>
همه را با یک چوب راندن .
whisks
راندن جاروب کردن
chased
راندن واخراج کردن
chases
راندن واخراج کردن
exorcising
دفع کردن راندن
chase
راندن واخراج کردن
repulses
دفع کردن راندن
repulse
دفع کردن راندن
descants
زیاد سخن راندن
stroke
راندن کمتر از فرفیت
whisking
راندن جاروب کردن
stroking
راندن کمتر از فرفیت
punting
با چوب دست راندن
repulsing
دفع کردن راندن
stroked
راندن کمتر از فرفیت
strokes
راندن کمتر از فرفیت
chasing
راندن واخراج کردن
solo
بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
waft
بهوا راندن بحرکت در اوردن
dislodged
از جای خودبیرون کردن راندن
wedge
گوه چوبی بسختی راندن
sledge
پتک زدن سورتمه راندن
steam propulsion of ships
راندن کشتی ها بوسیله بخار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com