Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
privy or sealed |
رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود |
|
|
Other Matches |
|
interrogatory |
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود |
docket |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
dockets |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
docketing |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
docketed |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
vacation sittings |
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود |
accusative |
رایی |
garnishment |
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد |
way wardness |
خود رایی |
unanimity |
هم رایی یکدلی |
self determination |
خود رایی |
self determinism |
خود رایی |
frowardly |
از روی خود رایی |
refereeing |
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد |
refereed |
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد |
referee |
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد |
referees |
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد |
i had no voice in that matter |
من دران قضیه رایی نداشتم |
self will |
خود رایی هوای نفس |
separate opinion |
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد |
judge advocate |
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی |
discharges |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
discharge |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
continuance |
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن |
absences |
غیاب |
absence |
غیاب |
prize courts |
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
roll call |
حضور و غیاب |
absence attack |
حمله غیاب |
In your absence. |
در غیاب شما |
absences |
حالت غیاب |
parquet |
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه |
purging a contempt of court |
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه |
special vertict |
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد |
roll call |
حضور و غیاب سازمانی |
call the roll |
حضور و غیاب کردن |
demurs |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demur |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demurred |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demurring |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
remanet |
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر |
manadamus |
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر |
Boketto |
عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر |
summary court |
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی |
writ |
دستور دادگاه حکم دادگاه |
writs |
دستور دادگاه حکم دادگاه |
order of council |
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
arrests |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
arrested |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
arrest |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transferring |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
asynchronous |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
palmtop |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
additions |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
addition |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
modes |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
mode |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
paged |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
pages |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
page |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
reads |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
read |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
destinations |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
destination |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
sectors |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
sector |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
judgement hall |
دادگاه |
court of law |
دادگاه |
court of justice |
دادگاه |
court |
دادگاه |
judgement seat |
دادگاه |
forums |
دادگاه |
courtroom |
دادگاه |
court division |
دادگاه |
forum |
دادگاه |
tribunal |
دادگاه |
courthouse |
دادگاه |
courtrooms |
دادگاه |
courthouses |
دادگاه |
tribunals |
دادگاه |
courts |
دادگاه |
asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
multicast packet |
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
time |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
timed |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
times |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
clogged ink jet nozzles |
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود |
toner |
که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد |
off screen image |
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود |
paged address |
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود. |
bootstrap |
مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود |
peace court |
دادگاه بخش |
courts of inquiry |
دادگاه تفتیش |
court of inquiry |
دادگاه تفتیش |
per curium |
به وسیله دادگاه |
military court |
دادگاه نظامی |
municipal court |
دادگاه شهرداری |
tribunal |
دادگاه محکمه |
municipal court |
دادگاه داخلی |
forums |
دادگاه محکمه |
receivership |
امانت دادگاه |
tribunals |
دادگاه محکمه |
forum |
دادگاه محکمه |
petty session |
دادگاه سیار |
president of the court |
رئیس دادگاه |
questor |
افسررئیس دادگاه |
evoke |
به دادگاه بالاتربردن |
recourse action |
رجوع به دادگاه |
rehearing |
تجدیدجلسه دادگاه |
juvenile courts |
دادگاه اطفال |
jurisdiction of the court |
صلاحیت دادگاه |
juvenile courts |
دادگاه نوجوانان |
juvenile court |
دادگاه اطفال |
juvenile court |
دادگاه نوجوانان |
queens bench division |
دادگاه ملکه |
quarter sessions |
دادگاه استینافی |
police court |
دادگاه خلاف |
police power |
دادگاه پلیس |
citing |
به دادگاه خواندن |
cites |
به دادگاه خواندن |
cited |
به دادگاه خواندن |
cite |
به دادگاه خواندن |
evoking |
به دادگاه بالاتربردن |
provost court |
دادگاه پادگانی |
prsbytery |
دادگاه شرعی |
evokes |
به دادگاه بالاتربردن |
quaestor |
افسررئیس دادگاه |
special tribunal |
دادگاه اختصاصی |
contempt og court |
اهانت به دادگاه |
court of appeals |
دادگاه استیناف |
court of first instance |
دادگاه شهرستان |
court of first instance |
دادگاه بدوی |
court of grievances |
دادگاه مظالم |
circuit court |
دادگاه منطقهای |
courts of appeal |
دادگاه پژوهش |
court of petty offences |
دادگاه لغزش |
court of province |
دادگاه استان |
courts of appeal |
دادگاه استیناف |