English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
laundries رختشوی خانه
laundry رختشوی خانه
wash house رختشوی خانه
Other Matches
washer رختشوی
washers رختشوی
washerwoman زن رختشوی خانوادگی
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
roommate هم خانه
rooms خانه
houseless بی خانه
i was under his roof در خانه
room خانه
cell خانه
housing خانه ها
cells خانه
within doors در خانه
honeycombs خانه خانه
domicile خانه
lodge خانه
lodged خانه
lodges خانه
pigeon-hole خانه
pigeon hole خانه
double-fronted خانه دو در
shacks خانه
shack خانه
pigeon-holes خانه
furnace house خانه
domiciles خانه
honeycomb خانه خانه
alveolate خانه خانه
tersellated خانه خانه
her house خانه ان زن
her house خانه اش
cloisonne خانه خانه
cellulated خانه خانه
house خانه
cellular خانه خانه
sockets خانه
dwelling خانه
dwellings خانه
socket خانه
door-to-door خانه به خانه
door to door خانه به خانه
pieds-a-terre خانه
materfamilias زن خانه
pied-a-terre خانه
houses خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
houseroom جا در خانه
roommates هم خانه
home خانه
checkered خانه خانه
housed خانه
lar خانه
lares خانه
quarterage خانه
homes خانه
vegetable soil خانه باغی
farm house خانه رعیتی
farmhouse خانه رعیتی
toft خانه یا ملحقات ان
economical خانه دار
housework کار خانه
caserne سرباز خانه
farmhouses خانه رعیتی
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
armory اسلحه خانه
wanigan خانه سیار
baby house عروسک خانه
camera obscura تاریک خانه
houseroom اتاق خانه
bookbindery صحاف خانه
statehouse خانه ملت
statehouses خانه ملت
bordel فاحشه خانه
bindery صحاف خانه
brick yard اجرپز خانه
bawdy house فاحشه خانه
tower house خانه برجی
butler pantry ابدار خانه
bawdy house جنده خانه
cabana خانه کوچک
toll house راهدار خانه
thrift خانه داری
houseproud دلخوش به خانه
observatory رصد خانه
canteens سفره خانه
canteen سفره خانه
homeowners صاحب خانه
house arrest بازداشت در خانه
boy خانه شاگرد
schoolhouses خانه مدیراموزشگاه
schoolhouse خانه مدیراموزشگاه
refinery تصفیه خانه
boys خانه شاگرد
refineries تصفیه خانه
houseboats خانه قایقی
houseboat خانه قایقی
cottages خانه روستایی
cottage خانه روستایی
menage خانه داری
builder خانه ساز
houseproud خانه سرفراز
alveolus شش خانه حبابچه
observatories رصد خانه
active cell خانه کاری
houseboys خانه شاگرد
houseboy خانه شاگرد
mobile home خانه متحرک
mobile homes خانه متحرک
departments وزارت خانه
department وزارت خانه
domestic خانه دار
boathouse قایق خانه
boathouses قایق خانه
homeowner صاحب خانه
builders خانه ساز
furniture اثاث خانه
chop house خوراک خانه
housewifery خانه دار
keep house در خانه ماندن
keep in در خانه ماندن
robe de chambre لباس خانه
kibitka خانه تاتار
poor house مسکین خانه
lake0dwelling خانه دریاچهای
landloper خانه بدوش
landlouper خانه بدوش
ranch house خانه یک اشکوبه
pumping ststion تلمبه خانه
safe house خانه امن
secretariate دبیر خانه
insectary حشره خانه
hub or hub by خانه دار
steading خانه با متعلقات
husbandman سرپرست خانه
stay at home خانه نشین
spinsterhood خانه ماندگی
spense ابدار خانه
spence ابدار خانه
i wrote home برای خانه
insectarium حشره خانه
pumping station تلمبه خانه
pump house تلمبه خانه
pest house خسته خانه
notbility خانه داری
onstead خانه رعیتی
onstead خانه با متعلقات
panel house جنده خانه
opposite the house روبروی خانه
opposite the house مقابل خانه
opposite to the house روبروی خانه
orphan asylum یتیم خانه
orphon a یتیم خانه
pesthouse خسته خانه
photographer's studio عکاس خانه
pigeonhole خانه قفسه
luft خانه فرار
lupanar فاحشه خانه
lupanar جنده خانه
majordomo بزرگتر خانه
mansion house خانه ارباب
materfamilas بانوی خانه
materfamilias بانوی خانه
mistress of the house بانوی خانه
poor house گدا خانه
pinacotheca نگار خانه
dwelling construction خانه سازی
coach house کالسکه خانه
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com