English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
local exchange ردوبدل کننده محلی
Other Matches
exchanging تبادل ردوبدل ارز
exchange تبادل ردوبدل ارز
exchanges تبادل ردوبدل ارز
exchanged تبادل ردوبدل ارز
ethernet مربوط به استاندارد jeee که بیان کننده روش ارسال سیگنال و پروتکلهای شبکه محلی است
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
parochial محلی
topical محلی
regional محلی
regionally محلی
residential محلی
domestic محلی
autochthon محلی
sympatry هم محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
locals محلی
autochthonous محلی
local محلی
vernacular محلی
vernaculars محلی
occupation crossing پل محلی
native محلی
natives محلی
local line خط محلی
local mode باب محلی
local group گروه محلی
local paper روزنامه محلی
ordinance مقررات محلی
placing در محلی گذاردن
patters لهجه محلی
places در محلی گذاردن
place در محلی گذاردن
pattered لهجه محلی
patter لهجه محلی
local store ذخیره محلی
ordinances مقررات محلی
kangoroo court دادگاه محلی
local loop حلقه محلی
local purchase خرید محلی
territorial محلی منطقهای
local road راه محلی
local national سکنه محلی
local investigation تحقیق محلی
local currency پول محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local intelligence هوش محلی
local network شبکه محلی
local norm هنجار محلی
pattering لهجه محلی
off از محلی بخارج
sepoy پاسبان محلی
indigenous industries صنایع محلی
local vertical قائم محلی
regional purchase خرید محلی
local area network شبکه محلی
local procurement خرید محلی
local authority انجمن محلی
local enquiry بازجویی محلی
localism اصطلاح محلی
local echo پژواک محلی
local center مرکز محلی
local variable متغیر محلی
brogue لهجه محلی
brogues لهجه محلی
local time زمان محلی
local time وقت محلی
costume لباس محلی
costumes لباس محلی
provincial ولایتی محلی
local terminal پایانه محلی
local government حاکم محلی
legman خبرنگار محلی
domestic economy اقتصاد محلی
local terminal ترمینال محلی
local government حکومت محلی
local file فایل محلی
local circuit مدار محلی
provincial road جاده محلی
dialects زبان محلی
parish council شورای محلی
homebred بازیگر محلی
provincialism محلی اندیشی
localized محلی - محصوربهیکمحل
homebrew بازیگر محلی
dialect زبان محلی
civil time ساعت محلی
emplace در محلی قرار دادن
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
step out از محلی خارج شدن
local traffic رفت و امد محلی
references دستیابی به محلی در حافظه
district call box جعبه خبر محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
reference دستیابی به محلی در حافظه
somewhere یک جایی دریک محلی
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
To keep away from a place. از محلی دور شدن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
decentralizing حکومت محلی دادن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
lock up در محلی محصور کردن
autonomy استقلال محلی محدود
provincialism گویش یا لهجه محلی
local area network شبکه ناحیه محلی
decentralised حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
decentralising حکومت محلی دادن
traject از محلی عبور کردن
decentralize حکومت محلی دادن
local warning اعلام خطر محلی
square dance رقص محلی امریکا
decentralizes حکومت محلی دادن
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
locked up در محلی محصور کردن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
somewheres یک جایی دریک محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
locals داخلی اخبار محلی
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
local داخلی اخبار محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
local hour angle زاویه ساعتی محلی
overwrite نوشته داده در محلی
vernacularism استعمال زبان محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
recorders رئیس دادگاه محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
localising محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
site محلی که پایه چیزی باشد
local warning سیستم اعلام خطر محلی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
distant آنچه در محلی قرار دارد
sited محلی که پایه چیزی باشد
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
sites محلی که پایه چیزی باشد
localizes محلی کردن موضعی ساختن
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
localizing محلی کردن موضعی ساختن
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
lan network Area Local شبکه محلی
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
punch down block وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com