Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
Other Matches
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
to grant a request
درخواستی را اعطا کردن
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
invite
دعوت کردن
asking
دعوت کردن
asks
دعوت کردن
ask
دعوت کردن
invited
دعوت کردن
asked
دعوت کردن
invites
دعوت کردن
to call in
دعوت کردن
to invite
[to]
دعوت کردن
[به]
convocate
دعوت کردن
call to order
به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
to proffer an invitation
رسما دعوت کردن
propositioned
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
invite to tender
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
to fling down the gauntlet
بجنگ تن بتن دعوت کردن
to throw down the glove
بجنگ تن بتن دعوت کردن
precatory
درخواستی
treat someone
<idiom>
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to bechon to a person to come
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
have over
<idiom>
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
benedictory
درخواستی تمنایی
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
bids
امر کردن دعوت کردن
bid
امر کردن دعوت کردن
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
to carry a motion by acclamation
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
depth quening
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی
times
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
timed
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
fairness
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
hang
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
noise
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noises
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
summonsed
دعوت
calling
دعوت
summoned
دعوت
invitations
دعوت
summons
دعوت
summonsing
دعوت
summonses
دعوت
invitation
دعوت
bidding
دعوت
summon
دعوت
caller
دعوت کننده
uninvited
دعوت نشده
challenged
دعوت بجنگ
convocator
دعوت کننده
callers
دعوت کننده
invitation to tender
دعوت به مناقصه
letter of invitation
رقعه دعوت
letter of invitation
دعوت نامه
unbidden
دعوت نشده
conference call
دعوت به سخنرانی
invitation to treat
دعوت به مذاکره
challenges
دعوت بجنگ
invitation to treat
دعوت به معامله
invitation to tender
دعوت به مزایده
challenge
دعوت بجنگ
boarding call
دعوت به بازدید
invitatory
متضمن دعوت
invitee
شخص دعوت شده
tender notice
اگهی دعوت به مناقصه
I am invited tonight of all nights .
دعوت شدم آن هم امشب
defiance
دعوت به جنگ بی اعتنایی
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to barge in
بدون دعوت وارد شدن
gauntlets
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .
دعوت شما را با منت قبول می کنم
to withdraw the invitation to an event
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
gantelope
باند برای دست دعوت به مبارزه
I'd like to ask her out.
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
gantlope
باند برای دست دعوت به مارزه
to disinvite somebody from an event
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
crash the gate
<idiom>
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
pax britannica
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
repondez s'il vous plait
[RSVP]
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
please reply
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
gatecrasher
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
chain
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
I fiddled afew invitation cards.
باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
unidimensional
تک بعدی
puisne
بعدی
ulterior
بعدی
solid
سه بعدی
solids
سه بعدی
unidimensional
یک بعدی
one dimentional
یک بعدی
serotine
بعدی
three-dimensional
سه بعدی
cubical
سه بعدی
one dimentional
تک بعدی
subsequent
بعدی
furthered
بعدی
further
بعدی
furthering
بعدی
furthers
بعدی
future
بعدی
tridimensional
سه بعدی
succeeding
بعدی
three dimensional
سه بعدی
spatial
سه بعدی
three dimentional
سه بعدی
two-dimensional
دو بعدی
two dimensional
دو بعدی
second thoughts
بعدی
follow up
اقدامات بعدی
3D analysis
بررسی سه بعدی
follow up supply
اماد بعدی
illusiansm
نقاشی سه بعدی
four dimensional
چهار بعدی
n cube
مکعب N بعدی
multidimentional
چند بعدی
multidimensional
چند بعدی
three dimentional array
ارایه سه بعدی
three dimensional polymer
بسپار سه بعدی
immediate destination
مقصد بعدی
succeeding generation
نسل بعدی
tridimensionality
حالت سه بعدی
subsere
توالی بعدی
dosseret
بلوک سه بعدی
hologram
تصویر سه بعدی
versatile
چند بعدی
unidimensionality
یک بعدی بودن
holograms
تصویر سه بعدی
latter day
روز بعدی
aftertaste
لذت بعدی
aftereffect
اثر بعدی
aftertastes
لذت بعدی
feeder report
گزارشات بعدی
3D analysis
آنالیز سه بعدی
stereoscopic vision
دید سه بعدی
two dimensional array
ارایه دو بعدی
deep space
فضای سه بعدی
after-effect
تاثیر بعدی
t' other
بعدی دیگر
after-effects
تاثیر بعدی
one dimensional array
ارایه یک بعدی
solid geometry
هندسه سه بعدی
space frame
قاب سه بعدی
two demensional chromatography
کروماتوگرافی دو بعدی
three dimensional lattice
شبکه سه بعدی
t' other
نفر بعدی
tother
بعدی دیگر
triaxial test
ازمایش سه بعدی
tother
نفر بعدی
two dimensional lattice
شبکه دو بعدی
aftermath
عواقب بعدی
stereoscope
سه بعدی نما
follow up
اماد بعدی
holographic image
نمایی از شی سه بعدی
stereognosis
ادراک سه بعدی
increments
حرکت به محل بعدی
three dimentional spreadsheet
صفحه گسترده سه بعدی
afterimage
تصویر بعدی چیزی
next state function
تابع حالت بعدی
aftereffect
اثر بعدی داور
color solid
سه بعدی رنگ نما
ulterior plans
تدابیر اجل بعدی
flat
فایل دو بعدی از داده ها
space time
دستگاه چهار بعدی
isometric Projection
[نقشه هم اندازه سه بعدی]
second-best
نفر بعدی درجه دو
bin
بلوک سه بعدی الکترونیکی
perspective space
نمایش فضای سه بعدی
post indexing
شاخص گذاری بعدی
bins
بلوک سه بعدی الکترونیکی
increment
حرکت به محل بعدی
Turn left at the next corner.
سر پیچ بعدی به چپ بپیچید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com