Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English
Persian
current carrying conductor
رسانای حامل بار
Other Matches
series conductor
رسانای زنجیری
electrical conductor
رسانای برقی
intrinsic semiconductor
نیم رسانای ذاتی
hard superconductor
ابر رسانای سخت
extrinsic semiconductor
نیم رسانای غیرذاتی
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
vehicles
حامل
vehicle
حامل
porters
حامل
bearer
حامل
vector
حامل
stave
حامل
bearer cheque
چک حامل
vectors
حامل
bearers
حامل
conveyer
حامل
gerent
حامل
carrier
حامل
carriers
حامل
conveyor
حامل
porter
حامل
thurifer
حامل بخوردان
vectorial
حامل بردار
sound carrier
حامل صوت
bearing angle
زاویه حامل
bearer cheque
چک در وجه حامل
carrier wave
موج حامل
osborne shackle
قلاب حامل
bearer bond
سند حامل
video carrier
حامل ویدئو
messenger wire
سیم حامل
linkboy
حامل مشعل
breech block carrier
حامل کولاس
thurifer
حامل مجمر
radius vector
شعاع حامل
data carrier
حامل داده
payable to the bearer
در وجه حامل
carrier system
سیستم حامل
gestatorial
حامل پاپ
carrier gas
گاز حامل
carrier frequency
فرکانس حامل
carrier frequency
بسامد حامل
image carrier
حامل تصویر
carrier detect
تشخیص حامل
carrier detect
کشف حامل
data carrier
حامل داده ها
tape transport
حامل نوار
color carrier
حامل رنگ
bearing
زاویه حامل
linkmen
حامل مشعل
transports
ترابری حامل
messenger
طناب حامل
transporting
ترابری حامل
transported
ترابری حامل
transport
ترابری حامل
bearer
در وجه حامل
messengers
طناب حامل
vehicle
حامل رسانه
bearers
در وجه حامل
vehicles
حامل رسانه
linkman
حامل مشعل
vectors
حامل بردار
vector
حامل بردار
perseus
حامل راس الغول
carrier color signal
پیام رنگی حامل
caddies
حامل وسایل بازیگر
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier
حامل غلطک حمال
carriers
برنامه حامل میکرب
carriers
حامل غلطک حمال
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
persi
حامل راس الغول
caddied
حامل وسایل بازیگر
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
caddie
حامل وسایل بازیگر
comported
دربرداشتن حامل بودن
caddying
حامل وسایل بازیگر
carrier frequency
فرکانس موج حامل
stretcher bearer
حامل تخت روان
stretcher-bearer
حامل تخت روان
bearer bond
سند در وجه حامل
stretcher-bearers
حامل تخت روان
victualler
کشتی حامل خواربار
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
weapon carrier
حامل جنگ افزار
stave
روی خط حامل نوشتن
caddy
حامل وسایل بازیگر
bearer stock
اسناد در وجه حامل
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
platforms
رسانگر حامل گیرنده
slaver
کشتی حامل بردگان
platform
رسانگر حامل گیرنده
comport
دربرداشتن حامل بودن
comporting
دربرداشتن حامل بودن
comports
دربرداشتن حامل بودن
conversion angle
زاویه حامل مسیر ناو
flagship
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
flagships
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
signaled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
flag ship
ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
signalled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carabinier
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carabineer
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
airdrop container
جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
signpost
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
frequency medulation
تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
black endorsement
براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
light quantum
کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
blank endorsement
فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
led line
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
scabbing
بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
strop
ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
igniting
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com