English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
storekeeping رسیدگی به انبار
Other Matches
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
controlment رسیدگی
probes رسیدگی
probed رسیدگی
conizance حق رسیدگی
audit رسیدگی
oyer رسیدگی
matureness رسیدگی
cassation رسیدگی
puberty رسیدگی
audited رسیدگی
adjustments رسیدگی
verification رسیدگی
attention رسیدگی
inquiry رسیدگی
inquiries رسیدگی
audits رسیدگی
attentions رسیدگی
auditing رسیدگی
probe رسیدگی
adjustment رسیدگی
ripeness رسیدگی
handling رسیدگی
considerations رسیدگی
consideration رسیدگی
service رسیدگی به
serviced رسیدگی به
examinations رسیدگی
examination رسیدگی
investigations رسیدگی
investigation رسیدگی
go into رسیدگی کردن
considers رسیدگی کردن
to llok رسیدگی کردن
to see to رسیدگی کردن
attend رسیدگی کردن
try رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
attends رسیدگی کردن
tries رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
look into رسیدگی کردن
stock taking رسیدگی به موجودی
mellowness نرمی رسیدگی
to see about رسیدگی کردن
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
auditors مامور رسیدگی
to do for رسیدگی کردن به
to look in to رسیدگی کردن
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
to go into رسیدگی کردن
inquest بازجویی رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
investigable قابل رسیدگی
inspecting رسیدگی کردن
deal with رسیدگی کردن
investigatory وابسته به رسیدگی
investigator رسیدگی کننده
investigators رسیدگی کننده
attendance رسیدگی تیمار
examinations رسیدگی معاینه
examination رسیدگی معاینه
tendentious رسیدگی کننده
attention key کلید رسیدگی
audit trail اثر رسیدگی
inspected رسیدگی کردن
scrutiny رسیدگی مداقه
inspects رسیدگی کردن
verifiable قابل رسیدگی
quest تحقیق و رسیدگی
quests تحقیق و رسیدگی
verifying رسیدگی کردن
verify رسیدگی کردن
verifies رسیدگی کردن
inspect رسیدگی کردن
verified رسیدگی کردن
cassation رسیدگی فرجامی
claims handling رسیدگی به شکایات
investigates رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
examines با into رسیدگی کردن
examines رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
examined رسیدگی کردن
examine با into رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
court of iquiry دادگاه رسیدگی
audits رسیدگی کردن
revisions رسیدگی ثانوی
audit رسیدگی کردن
audit بازرسی رسیدگی
scope دامنه رسیدگی
audited رسیدگی کردن
audited بازرسی رسیدگی
attendances رسیدگی تیمار
investigative مبنی بر رسیدگی
auditing رسیدگی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
audits بازرسی رسیدگی
assistance موافبت رسیدگی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
revision رسیدگی ثانوی
inquisitorial وابسته به رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
trial on merits رسیدگی ماهوی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
attending توجه یا رسیدگی کردن
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
think over <idiom> با دقت رسیدگی کردن
attend توجه یا رسیدگی کردن
attends توجه یا رسیدگی کردن
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
audits ممیزی رسیدگی کردن
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
investigatory تحقیقی مبنی بر رسیدگی
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
handlers رسیدگی کننده مربی
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
venues محل رسیدگی به جرم
to go through رسیدگی کردن گذشتن از
handler رسیدگی کننده مربی
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
audit ممیزی رسیدگی کردن
tick off نشان رسیدگی و مقابله
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
auditing ممیزی رسیدگی کردن
look into <idiom> رسیدگی یا وارسی کردن
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
venue محل رسیدگی به جرم
audited ممیزی رسیدگی کردن
expertism تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
prejudging بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge بدون رسیدگی قضاوت کردن
adjournments احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment احاله رسیدگی به جلسه بعد
to go to رسیدگی کردن انجام دادن
inquisitional وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
will not hear of <idiom> رسیدگی ویا اجازه ندادن
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
cut both ways <idiom> به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
prejudication صدور رای پیش از رسیدگی
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
to w up a company امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
think better of <idiom> رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
spot check سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
grand inquisitor رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
spot checks سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
store-room انبار
store room انبار
warehouse انبار
store انبار
agglomeration انبار
store-rooms انبار
magazine انبار
almery انبار
barn انبار
barns انبار
storing انبار
magazines انبار
warehouses انبار
storage انبار
reservoir اب انبار
stock room انبار
spoil pit انبار
seraglio انبار
reservedness انبار
reservedness اب انبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com