Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
branches of production
رشتههای تولید
Other Matches
pyramidal tracts
رشتههای هرمی
throwing events
رشتههای پرتابی
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
fibrillation
انقباض بی نظم رشتههای عضلانی
interdisciplinary
مربوط به رشتههای مختلف علمی
flocculate
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
rice
بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
twice laid
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
asbestos
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
abiston
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
grids
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
fibre optics
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
grid
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
hemstitch
رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
cont line
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
string
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
bytes
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
universal
قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
USART
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
locals
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
vocal cords
تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
aluminum wool
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
articulation
تولید
manufactures
تولید
manufacture
تولید
fabrication
تولید
manufactured
تولید
generations
تولید
production line
خط تولید
production lines
خط تولید
generation
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
genesis
تولید
production
تولید
productions
تولید
low productivity
تولید کم
production technique
فن تولید
products
تولید
total product
تولید کل
aggregate output
تولید کل
total output
تولید کل
assembly
تولید
outputs
تولید
progeniture
تولید
production rule
تولید
turn out
تولید
product
تولید
output
تولید
reproductions
تولید مثل
full production
تولید کامل
reproductions
تولید مجدد
generations
تولید کردن
generations
تولید نیرو
producers
تولید کننده
production
تولید کردن
reproductions
تولید دوباره
generation
تولید نیرو
sparking
تولید جرقه
flow of production
جریان تولید
flow of production
گردش تولید
food production
تولید غذا
forces of production
نیروهای تولید
reproduction
تولید دوباره
full production
تولید در حداکثرفرفیت
generable
قابل تولید
manufacturers
تولید کننده
manufacturer
تولید کننده
begotten
تولید کرده
generating tool
ابزار تولید
generation of current
تولید جریان
generation of oscillations
تولید نوسان
home country
محل تولید
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
homogenesis
تولید مثل
inbreed
تولید کردن
producer
تولید کننده
gas generation
تولید گاز
gas making
تولید گاز
reproduction
تولید مجدد
generation
تولید کردن
reproduction
تولید مثل
jamming
تولید پارازیت
mass-production
تولید انبوه
procreation
تولید مثل
incendiarism
تولید حریق
procreate
تولید کردن
factory production
تولید کارخانهای
cost of production
هزینه تولید
produced
تولید کردن
chymification
تولید کیموس
chylification
تولید کیلوس
carcinogenesis
تولید سرطان
beep
تولید صدا
produces
تولید کردن
begetting
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreates
تولید کردن
elasticity of production
کشش تولید
procreating
تولید کردن
energy production
تولید انرژی
energy production
تولید نیرو
beget
تولید کردن
factor of production
عامل تولید
begets
تولید کردن
beeping
تولید صدا
beeps
تولید صدا
aggregate production function
تابع تولید کل
productions
تولید محصول
report generation
تولید گزارش
productions
تولید کردن
aggradation of permafrost
تولید شبنم
production factors
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
agents of production
عوامل تولید
production
تولید دستهای
productivity
قابلیت تولید
productions
تولید دستهای
average product
تولید متوسط
begat
تولید کردن
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
raise
تولید کردن
raises
تولید کردن
beeped
تولید صدا
produce
تولید کردن
fetch up
تولید کردن
calorification
تولید حرارت
bring forward
تولید کردن
branches of production
شاخههای تولید
production
تولید محصول
ingenerate
تولید کردن
period of production
دوره تولید
production program
برنامه تولید
production programme
برنامه تولید
production routine
روال تولید
generates
تولید کردن
production account
حساب تولید
production capacity
فرفیت تولید
generated
تولید کردن
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
production cost
هزینه تولید
production efficiency
کارائی تولید
production efficiency
کارائی در تولید
generate
تولید کردن
production engineer
مهندس تولید
production process
جریان تولید
pilot production
تولید نمونه
potential output
تولید بالقوه
power of production
نیروی تولید
manufactures
تولید کردن
manufactured
تولید کردن
manufacture
تولید کردن
producible
قابل تولید
production index
شاخص تولید
production management
مدیریت تولید
production method
روش تولید
production part
بخش تولید
production period
دوره تولید
volume of production
حجم تولید
production process
فرایند تولید
generating
تولید کردن
production facility
سهولت تولید
production frontier
مرز تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com