Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
otolaryngology
رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی
Other Matches
social disease
بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
venereal diseases
بیماریهای امیزشی
dermatosis
بیماریهای پوستی
thready
رشته رشته باصدای باریک
pediatrician
ویژه گر بیماریهای کودکان
osteopath
متخصص بیماریهای استخوان
gynecologist
متخصص بیماریهای زنان
general practitioner
پزشک بیماریهای عمومی
virosis
ابتلا به بیماریهای ویروسی
venereology
پزشکی بیماریهای امیزشی
osteopaths
متخصص بیماریهای استخوان
gastroenterologist
متخصص بیماریهای معده وروده
urologist
ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
venereologist
ویژه گر بیماریهای امیزشی یامقاربتی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
tetter
بیماریهای تاول دار پوست مثل زرد زخم
big heads
انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
big head
انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
eliza
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
threads
رشته رشته شدن
thread
رشته رشته شدن
fiberize
رشته رشته کردن
fibrillation
رشته رشته سازی
septum
حفرههای بینی پره بینی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
fields
رشته
range
رشته
trained
رشته
branch
رشته
sequences
رشته
branches
رشته
ghaut
رشته
train
رشته
ranges
رشته
arteries
رشته
filaments
رشته
field
رشته
suite
رشته
suites
رشته
reeve
رشته
ranged
رشته
threads
رشته
filament
رشته
funicle
رشته
fielded
رشته
unifilar
یک رشته
line
رشته
strand
رشته
trains
رشته
strands
رشته
fiber
رشته
series
رشته
yarn
رشته
lines
رشته
catena
رشته
tatter
رشته رشته
sequence
رشته
fibres
رشته
thread
رشته
fibre
رشته
yarns
رشته
string
رشته
artery
رشته
filaria
رشته
coneatenation
رشته
seriated
رشته رشته
chains
رشته
chain
رشته
string length
طول رشته
string variable
متغیر رشته
string manipulation
دستکاری رشته
system
سلسله رشته
noodle
رشته فرنگی
specialities
رشته اختصاصی
speciality
رشته اختصاصی
disciplining
رشته علمی
specialty
رشته اختصاصی
symbol stringe
رشته نمادی
symbolic string
رشته علائم
heaters
رشته گرمساز
heater
رشته گرمساز
the province of science
رشته علوم
the province of science
رشته علمی
disciplines
رشته علمی
discipline
رشته علمی
train of thought
رشته افکار
finite series
رشته کراندار
finespun
نازک رشته
filiform
رشته مانند
filament resistor
مقاومت رشته
filum
رشته لیفی
empty string
رشته خالی
rank
قطار رشته
system
رشته دستگاه
systems
سلسله رشته
systems
رشته دستگاه
range
رشته کوه
ranged
رشته کوه
vermicelli
رشته فرنگی
ranges
رشته کوه
strobilation
تشکیل رشته
computing
رشته کامپیوتر
stup string
رشته تنظیم
ridges
رشته تپه
ridge
رشته تپه
ranks
قطار رشته
ranked
قطار رشته
pasta
رشته فرنگی
macaroni
رشته فرنگی
sequence of events
رشته حوادث
character string
رشته کاراکتری
character string
رشته دخشهای
incandescent filament
رشته ملتهب
field
رشته
[دانشی]
search string
رشته جستجو
bit string
رشته بیتی
main sequence
رشته اصلی
quartermasters
سر رشته دار
branches
شعبه رشته
branch
رشته ساقه
branch
شعبه رشته
craftsman trade
رشته فنی
copper strand
رشته مسی
fibres
رشته علفی
fibre
رشته علفی
quartermaster
سر رشته دار
bit string
رشته ذرهای
bit stream
رشته ذره یی
division
رشته
[دانشی]
area
رشته
[دانشی]
branch
رشته
[دانشی]
string
رشته کردن
string
رشته خالی
commentaries
رشته یادداشت
commentary
رشته یادداشت
alphabetic string
رشته الفبائی
line
رشته بند
lines
رشته بند
majoring
رشته اصلی
majored
رشته اصلی
major
رشته اصلی
barbicel
رشته باریک پر
lighting filament
رشته ملتهب
yarns
رشته طناب
yarn
رشته طناب
branches
رشته ساقه
train
رشته سلسله
nerves
رشته عصبی
string handling
بکارگیری رشته
spaghetti
رشته فرنگی
guinea worm
کرم رشته
spinnerete
رشته ساز
nerve
رشته عصبی
tracts
رد بپا رشته
null string
رشته پوچ
null string
رشته تهی
optical fiber
رشته اپتیکی
ghat
رشته سلسله
sequences
رشته ترتیب
sequence
رشته ترتیب
spinneret
رشته ساز
tract
رد بپا رشته
hot-wired
رشته حرارتی
hot-wires
رشته حرارتی
hot-wiring
رشته حرارتی
solid wire
سیم تک رشته
trains
یک رشته موج
trains
رشته سلسله
trained
یک رشته موج
trained
رشته سلسله
train
یک رشته موج
hot-wire
رشته حرارتی
hot wire
رشته حرارتی
hair worm
کرم رشته
bonds of relationship
رشته قوم وخویشی
minor
رشته فرعی کهاد
ribbon vermicelli
رشته فرنگی باریک
aline
دریک رشته قراردادن
spaghetti
خوراک رشته فرنگی
to go in for
رشته یاپیشه خودقراردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com