Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
suite
رشته مسلسل اپارتمان
suites
رشته مسلسل اپارتمان
Other Matches
continuum
رشته مسلسل تسلسل
machine guns
به مسلسل بستن مسلسل
machine gun
به مسلسل بستن مسلسل
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
dwellings
اپارتمان
apartments
اپارتمان
apartment
اپارتمان
flattest
اپارتمان
flat
اپارتمان
dwelling
اپارتمان
flattest
دشت اپارتمان
dwelling construction
اپارتمان سازی
tenement
مستغلات اپارتمان
tenements
مستغلات اپارتمان
flat
دشت اپارتمان
chambers
اپارتمان در اطاق قرار دادن
chamber
اپارتمان در اطاق قرار دادن
partitions
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
thready
رشته رشته باصدای باریک
rooming houses
خانه دارای اپارتمان واتاقهای مبله کرایهای
rooming house
خانه دارای اپارتمان واتاقهای مبله کرایهای
fibrillation
رشته رشته سازی
thread
رشته رشته شدن
fiberize
رشته رشته کردن
threads
رشته رشته شدن
sorites
مسلسل
reels
مسلسل
reeled
مسلسل
running hand
خط مسلسل
reel
مسلسل
reeling
مسلسل
catenation
مسلسل
serials
مسلسل
catenary
مسلسل
uninterrupted
مسلسل
catenulate
مسلسل
machine gun
مسلسل
serial
مسلسل
mitrailleuse
مسلسل
unceasing
مسلسل
machine gunner
مسلسل چی
machine guns
مسلسل
unbroken
مسلسل ناشکسته
successive
متوالی مسلسل
serializing
مسلسل کردن
tommy gun
مسلسل دستی
lewis gun
یکجور مسلسل
submachinegun
مسلسل دستی
in series
بطور مسلسل
unbroke
مسلسل ناشکسته
serializes
مسلسل کردن
serialized
مسلسل کردن
machine gun
به مسلسل بستن
sub-machine guns
مسلسل دستی
continued propotion
تناسب مسلسل
rafale
رگبار مسلسل
serialised
مسلسل کردن
serialises
مسلسل کردن
seriatim
بطور مسلسل
serially
بطور مسلسل
machine guns
به مسلسل بستن
serialize
مسلسل کردن
serialising
مسلسل کردن
sub-machine gun
مسلسل دستی
cyclic
مسلسل رگبار
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
peal
صدای مسلسل غوغا
peals
صدای مسلسل غوغا
pealed
صدای مسلسل غوغا
pom-pom
مسلسل خودکار دورزن
pealing
صدای مسلسل غوغا
soritical
مبنی برقیام مسلسل
pom-poms
مسلسل خودکار دورزن
race ring
رینگ و پایه مسلسل
skate mount
رینگ و پایه مسلسل
sten
مسلسل سبک 9 میلمتری انگلیسی
pom pom
مسلسل خود کار02 تا 04میلیمتری
pill box
خانه کوچک اشیان مسلسل
tract
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
tracts
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
twittered
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitter
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
catenate
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
seriate
دارای تسلسل یاشماره ترتیب مسلسل
chain react
دچار واکنشهای مسلسل وزنجیری شدن
twittering
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
twitters
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
panoramically
بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
strafed
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafes
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafe
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafing
به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
nordenfelt
یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
accession number
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
pantoscope
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
coneatenation
رشته
chain
رشته
catena
رشته
fiber
رشته
filaria
رشته
ghaut
رشته
funicle
رشته
filament
رشته
arteries
رشته
artery
رشته
strand
رشته
strands
رشته
thread
رشته
threads
رشته
filaments
رشته
chains
رشته
unifilar
یک رشته
series
رشته
trains
رشته
lines
رشته
line
رشته
trained
رشته
branch
رشته
branches
رشته
fibres
رشته
fibre
رشته
tatter
رشته رشته
train
رشته
yarns
رشته
yarn
رشته
string
رشته
sequences
رشته
seriated
رشته رشته
field
رشته
reeve
رشته
range
رشته
ranged
رشته
sequence
رشته
suite
رشته
suites
رشته
fields
رشته
fielded
رشته
ranges
رشته
interlink
مسلسل کردن بهم جفت کردن
interlinks
مسلسل کردن بهم جفت کردن
interlinking
مسلسل کردن بهم جفت کردن
interlinked
مسلسل کردن بهم جفت کردن
character string
رشته دخشهای
character string
رشته کاراکتری
string length
طول رشته
barbicel
رشته باریک پر
copper strand
رشته مسی
craftsman trade
رشته فنی
empty string
رشته خالی
optical fiber
رشته اپتیکی
division
رشته
[دانشی]
area
رشته
[دانشی]
bit stream
رشته ذره یی
bit string
رشته ذرهای
bit string
رشته بیتی
search string
رشته جستجو
sequence of events
رشته حوادث
field
رشته
[دانشی]
solid wire
سیم تک رشته
spinneret
رشته ساز
spinnerete
رشته ساز
string handling
بکارگیری رشته
branch
رشته
[دانشی]
string manipulation
دستکاری رشته
filiform
رشته مانند
incandescent filament
رشته ملتهب
finespun
نازک رشته
finite series
رشته کراندار
symbolic string
رشته علائم
hair worm
کرم رشته
the province of science
رشته علوم
the province of science
رشته علمی
pasta
رشته فرنگی
ghat
رشته سلسله
symbol stringe
رشته نمادی
string variable
متغیر رشته
strobilation
تشکیل رشته
filum
رشته لیفی
filament resistor
مقاومت رشته
null string
رشته تهی
null string
رشته پوچ
noodle
رشته فرنگی
stup string
رشته تنظیم
main sequence
رشته اصلی
lighting filament
رشته ملتهب
train of thought
رشته افکار
ranks
قطار رشته
branch
رشته ساقه
computing
رشته کامپیوتر
sequences
رشته ترتیب
specialities
رشته اختصاصی
speciality
رشته اختصاصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com