Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
regard for others
رعایت دیگران
Other Matches
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
observingly
با رعایت
respect
رعایت
observance
رعایت
respects
رعایت
formally
با رعایت
considerations
رعایت
consideration
رعایت
observancy
رعایت
ovservation
رعایت
to pass by any thing
رعایت نکردن
observing
رعایت کردن
observed
رعایت کردن
to go through
رعایت کردن
observe
رعایت کردن
esteem
رعایت ارزش
non observance of .....
عدم رعایت .....
regardful
رعایت کننده
inobservance
عدم رعایت
non compliance
عدم رعایت
keep to
رعایت کردن
ceremoniousness
رعایت تعارف
heeds
ملاحظه رعایت
disrespect
عدم رعایت
heeding
ملاحظه رعایت
heeded
ملاحظه رعایت
legality
رعایت قانون
heed
ملاحظه رعایت
observe silence
رعایت سکوت
regards
رعایت توجه
nonconformity
عدم رعایت
observes
رعایت کردن
regard
رعایت توجه
regarded
رعایت توجه
gradualism
رعایت اصول تدریج
inobservance of a law
عدم رعایت قانون
multitudinism
رعایت حال توده
breach of propriety
عدم رعایت اداب
circuit discipline
رعایت انضباط مدار
for short
برای رعایت اختصار
economising
رعایت اقتصاد کردن
economises
رعایت اقتصاد کردن
economised
رعایت اقتصاد کردن
economizes
رعایت اقتصاد کردن
fashionableness
رعایت سبک پسندیده
economized
رعایت اقتصاد کردن
economization
رعایت اصول اقتصادی
in deference to
بملاحظه برای رعایت
observantly
از روی ملاحظه و رعایت
formalism
رعایت ائین و اداب
Please behave yourself . Please be courteous.
ادب را رعایت کنید
observe silence
سکوت را رعایت کنید
to go to
رعایت کردن گذشتن از
to stand
چیزیرادقیقا رعایت کردن
formality
رعایت اداب ورسوم
respectfulness
رعایت احترام وادب
regards
رعایت راجع بودن به
regarded
رعایت راجع بودن به
economize
رعایت اقتصاد کردن
regard
رعایت راجع بودن به
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bluntness
عدم رعایت نزاکت یاتعارف
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disregards
اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding
اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded
اعتنا نکردن عدم رعایت
quite the thing
رعایت کننده سبک روز
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
welfare
رعایت کردن خدمات اجتماعی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
roughly speaking
تقریبا بدون رعایت دقت
indelicately
بدون رعایت نزاکت یا فرافت
indecorum
عدم رعایت ایین معاشرت
hardshell
سخت در رعایت ایین دینی
disregard
اعتنا نکردن عدم رعایت
unconventionality
عدم رعایت اداب و رسوم
without regard for decency
بدون رعایت نزاکت یاادب
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonialism
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
prettyism
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
expressionism
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
expressionist
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
rests
دیگران
rest
دیگران
internationalism
عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
red tapery
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
regard for others
ملاحظه دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
regrad for others
ملاحظه دیگران
et al
مخفف و دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
asides
جدااز دیگران
aside
جدااز دیگران
multitudinist
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
to respect oneself
رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
ceremonialist
کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
spoilsman
محل عیش دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
spoiler
محل عیش دیگران
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
infringer
متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
individualised
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
mind reading
کشف افکار دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
breach
تجاوز به حقوق دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
dummy
الت دست دیگران
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
dummies
الت دست دیگران
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
pacts
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com