Dictiornary-Farsi | رفتار اماج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
target behavior	رفتار اماج


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
targeted	اماج
target	اماج
targetting	اماج
gruel	اماج
targetted	اماج
targets	اماج
objectives	اماج
targe	اماج
objective	اماج
targeting	اماج
loblolly	اش اماج غلیظ
area target	اماج منطقهای
record as target	ثبت اماج
target overlay	کالک اماج
point target	اماج نقطهای
record as target	اماج را ثبت کنید
scheduled target	اماج طبق برنامه
diverted	تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
jack o' lent	تمثال یهودای اسخر یوطی اماج
divert	تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts	تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
on target	بالای اماج زمان روی هدف
planned target	اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
conducts	رفتار
action	رفتار
actions	رفتار
comports	رفتار
gesturing	رفتار
demarch	رفتار
demarche	رفتار
ethic	رفتار
comportment	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
behaviuor	رفتار
comport	رفتار
comported	رفتار
comporting	رفتار
haviour	رفتار
havings	رفتار
geste	رفتار
gest	رفتار
ergasia	رفتار
misconduct	رفتار بد
conducting	رفتار
deportment	رفتار
treatments	رفتار
treatment	رفتار
behaviour	رفتار
demeanor	رفتار
demeanour	رفتار
exploits	: رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
treament	رفتار
conduct	رفتار
conducted	رفتار
thews	رفتار
dealing	رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
covert behavior	رفتار نااشکار
anancastia	رفتار وسواسی
implicit behavior	رفتار نااشکار
stereotypy	رفتار قالبی
to demean oneself	رفتار کردن
brusqurie	خشونت در رفتار
anankaslia	رفتار وسواسی
social behavior	رفتار اجتماعی
automatic behavior	رفتار خودکار
regressive behavior	رفتار واپس رو
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
maladdress	رفتار ناهنجار
maternal behavior	رفتار مادری
verbal behavior	رفتار کلامی
macho	نرینه رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
affable <adj.>	خوش رفتار
propriety of behaviour	درستی رفتار
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
learned behavior	رفتار اموخته
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
fal lal	رفتار فریفانه
to deport oneself	رفتار کردن
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
fair shake <idiom>	رفتار درست
anancasm	رفتار وسواسی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
treated	رفتار کردن
attitudes	روش و رفتار
cruelty	سوء رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
demeaned	رفتار کردن
conducted	رفتار اخلاقی
conduct	رفتار اخلاقی
treats	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
treated	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
conducts	رفتار اخلاقی
misconduct	سوء رفتار
manner	رفتار ادب
brusque	خشن در رفتار
demean	رفتار کردن
frivolous	سبک رفتار
attitude	روش و رفتار
bearing	رفتار سلوک
immoral	زشت رفتار
demeans	رفتار کردن
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
last word	بیان یا رفتار قاطع
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
problem behavior	رفتار مشکل افرین
purposive behavior	رفتار غایت نگر
butch	خشن و مرد رفتار
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
well-behaved	خوش رفتار با ادب
well behaved	خوش رفتار با ادب
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
mannish	دارای رفتار مردانه
levity	رفتار سبک لوسی
babies	مانندکودک رفتار کردن
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
despotize	مستبدانه رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
contact behavior	رفتار تماس جویانه
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
stereotyped	دارای رفتار قالبی
image response	رفتار فرکانس تصویر
abidance	رفتار برطبق توافق
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
duress	شدت رفتار خشن وتند
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]