Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
behavior therapy	رفتار درمانی
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
hydropathic	اب درمانی
therapeutic	درمانی
hydrotherapy	اب درمانی
physiotherapy	تن درمانی
remedial	درمانی
physical therapy	تن درمانی
speech therapy	گفتار درمانی
psychotherapy	روان درمانی
chemotherapy	شیمی درمانی
group therapy	گروه درمانی
narcotherapy	تخدیر درمانی
therapeutic community	اجتماع درمانی
reality therapy	واقعیت درمانی
recreation therapy	سرگرمی درمانی
immunotherapy	ایمن درمانی
hypnotherapy	هیپنوتیسم درمانی
semantic therapy	معنا درمانی
logopedics	گفتار درمانی
physical therapy	ورزش درمانی
music therapy	موسیقی درمانی
therapeutic millieu	محیط درمانی
milieu therapy	محیط درمانی
role therapy	نقش درمانی
kinesiotherapy	جنبش درمانی
insight therapy	بینش درمانی
play therapy	بازی درمانی
will therapy	اراده درمانی
thermotherapy	حرارت درمانی
therapeutic impasse	بن بست درمانی
radiotherapy	پرتو درمانی
religious therapy	دین درمانی
family therapy	خانواده درمانی
gestalt therapy	گشتالت درمانی
art therapy	هنر درمانی
hydropath establishment	بنگاه اب درمانی
relaxation therapy	ارمش درمانی
electrotherapy	برق درمانی
homoeopathy [British]	همسان درمانی
convulsive therapy	تشنج درمانی
hydropathist	متخصص اب درمانی
homeopathy	همسان درمانی
hydrotherapeutic	بنگاه اب درمانی
nondirective psychotherapy	روان درمانی بی رهنمود
direct psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
balneology	علم استحمام درمانی
directive psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
reconstructive psychotherapy	روان درمانی بازساختی
psychagogy	روان درمانی رهنمودی
cerebral electrotherapy	برق درمانی مغزی
ambulatory psychotherapy	روان درمانی سر پایی
curative	دارای خاصیت درمانی
brief psychotherapy	روان درمانی کوتاه مدت
hospitalization	پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
triage	سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
comportment	رفتار
geste	رفتار
behavior	رفتار
demarch	رفتار
gest	رفتار
behaviuor	رفتار
demarche	رفتار
bad conduct	سو رفتار
haviour	رفتار
behavio	رفتار
ergasia	رفتار
ethic	رفتار
misconduct	رفتار بد
gesturing	رفتار
gesture	رفتار
exploit	: رفتار
havings	رفتار
conducted	رفتار
demeanor	رفتار
conducting	رفتار
conduct	رفتار
exploiting	: رفتار
behaviour	رفتار
demeanour	رفتار
treatment	رفتار
dealing	رفتار
exploits	: رفتار
treatments	رفتار
conducts	رفتار
comporting	رفتار
comports	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
thews	رفتار
actions	رفتار
action	رفتار
gestured	رفتار
treament	رفتار
comported	رفتار
cryotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
explicit behavior	رفتار اشکار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
overt behavior	رفتار اشکار
fal lal	رفتار فریفانه
expressive behavior	رفتار بیانگر
elicited behavior	رفتار فراخوانده
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
ethogram	شرح رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
learned behavior	رفتار اموخته
maladdress	رفتار ناهنجار
maternal behavior	رفتار مادری
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
propriety of behaviour	درستی رفتار
target behavior	رفتار اماج
stereotypy	رفتار قالبی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
regressive behavior	رفتار واپس رو
macho	نرینه رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
fair shake <idiom>	رفتار درست
conduct	رفتار اخلاقی
affable <adj.>	خوش رفتار
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
social behavior	رفتار اجتماعی
cruelty	سوء رفتار
treated	رفتار کردن با
misconduct	سوء رفتار
bearing	رفتار سلوک
treats	رفتار کردن
conducts	رفتار اخلاقی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
anancastia	رفتار وسواسی
treats	رفتار کردن با
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
attitudes	روش و رفتار
treat	رفتار کردن با
frivolous	سبک رفتار
etiquette	روش رفتار
attitude	روش و رفتار
manner	رفتار ادب
immoral	زشت رفتار
treated	رفتار کردن
anankaslia	رفتار وسواسی
automatic behavior	رفتار خودکار
treat	رفتار کردن
conducted	رفتار اخلاقی
covert behavior	رفتار نااشکار
collective behavior	رفتار جمعی
implicit behavior	رفتار نااشکار
conducting	رفتار اخلاقی
brusqurie	خشونت در رفتار
brusque	خشن در رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
well-behaved	خوش رفتار با ادب
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
purposive behavior	رفتار غایت نگر
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
problem behavior	رفتار مشکل افرین
well behaved	خوش رفتار با ادب
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
butch	خشن و مرد رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
last word	بیان یا رفتار قاطع
levity	رفتار سبک لوسی
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
image response	رفتار فرکانس تصویر
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
abidance	رفتار برطبق توافق
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
mannish	دارای رفتار مردانه
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
stereotyped	دارای رفتار قالبی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com