Dictiornary-Farsi | رفتار عامل افتراقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
differential	افتراقی
differentials	افتراقی
differential sensitivity	حساسیت افتراقی
discrimination learning	یادگیری افتراقی
discriminal dispersion	پراکندگی افتراقی
discriminal process	فرایند افتراقی
discriminated operant	کنش گر افتراقی
discriminatory response	پاسخ افتراقی
discriminative stimulus	محرک افتراقی
differential validity	اعتبار افتراقی
discriminant validity	اعتبار افتراقی
difference tone	صورت افتراقی
differential threshold	استانه افتراقی
differential reinforcement	تقویت افتراقی
differential diagnosis	تشخیص افتراقی
differential psychology	روانشناسی افتراقی
differential scoring	نمره گذاری افتراقی
differential prediction	پیش بینی افتراقی
differential conditioning	شرطی سازی افتراقی
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
multiple differential prediction	پیش بینی افتراقی چند متغیری
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
geste	رفتار
conducts	رفتار
dealing	رفتار
haviour	رفتار
treatment	رفتار
exploiting	: رفتار
thews	رفتار
exploit	: رفتار
treament	رفتار
bad conduct	سو رفتار
havings	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
conducted	رفتار
behaviour	رفتار
conducting	رفتار
conduct	رفتار
gest	رفتار
treatments	رفتار
exploits	: رفتار
comported	رفتار
comportment	رفتار
gesture	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
behaviuor	رفتار
misconduct	رفتار بد
behavio	رفتار
behavior	رفتار
action	رفتار
actions	رفتار
deportment	رفتار
demarch	رفتار
demarche	رفتار
comport	رفتار
ethic	رفتار
comports	رفتار
comporting	رفتار
ergasia	رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
treated	رفتار کردن با
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
anancasm	رفتار وسواسی
treats	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
propriety of behaviour	درستی رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
behavior repertoire	خزانه رفتار
anancastia	رفتار وسواسی
treat	رفتار کردن با
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
immoral	زشت رفتار
misconduct	سوء رفتار
frivolous	سبک رفتار
target behavior	رفتار اماج
stereotypy	رفتار قالبی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
etiquette	روش رفتار
social behavior	رفتار اجتماعی
treat	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
anankaslia	رفتار وسواسی
maternal behavior	رفتار مادری
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
conduct	رفتار اخلاقی
brusqurie	خشونت در رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
conducted	رفتار اخلاقی
demeans	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demean	رفتار کردن
conducting	رفتار اخلاقی
conducts	رفتار اخلاقی
covert behavior	رفتار نااشکار
behavior modification	تغییر رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
maladdress	رفتار ناهنجار
learned behavior	رفتار اموخته
incipient behavior	رفتار اغازین
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
fal lal	رفتار فریفانه
expressive behavior	رفتار بیانگر
overt behavior	رفتار اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
ethogram	شرح رفتار
implicit behavior	رفتار نااشکار
affable <adj.>	خوش رفتار
fair shake <idiom>	رفتار درست
brusque	خشن در رفتار
attitudes	روش و رفتار
manner	رفتار ادب
attitude	روش و رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
bearing	رفتار سلوک
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
verbal behavior	رفتار کلامی
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
cruelty	سوء رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
macho	نرینه رفتار
babies	مانندکودک رفتار کردن
stereotyped	دارای رفتار قالبی
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
mannish	دارای رفتار مردانه
baby	مانندکودک رفتار کردن
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
despotize	مستبدانه رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
abidance	رفتار برطبق توافق
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
contact behavior	رفتار تماس جویانه
levity	رفتار سبک لوسی
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
last word	بیان یا رفتار قاطع
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
butch	خشن و مرد رفتار
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
well-behaved	خوش رفتار با ادب
image response	رفتار فرکانس تصویر
well behaved	خوش رفتار با ادب
purposive behavior	رفتار غایت نگر
problem behavior	رفتار مشکل افرین
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن