Dictiornary-Farsi | رفتار وسواسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
anancasm	رفتار وسواسی
anancastia	رفتار وسواسی
anankaslia	رفتار وسواسی


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
queasy	وسواسی
humoursome	وسواسی
compulsive	وسواسی
scrupulous	وسواسی
fantastico	وسواسی
valetudinary	وسواسی
queazy	وسواسی
obsessively	وسواسی
valetudinarian	وسواسی
obsessional	وسواسی
maggoty	وسواسی
obsessive	وسواسی
whimsical	بوالهوس وسواسی
persnickety	وسواسی پرچانه
ritualistic behavior	تشریفات وسواسی
houseproud	وسواسی در خانهداری
whimsicallity	بوالهوس وسواسی
he has a maggot in his head	وسواسی است
pernickety	وسواسی پرچانه
morose	عبوس وسواسی
meticulous	خیلی دقیق وسواسی
obsessional neurosis	روان رنجوری وسواسی
scrupulously <adv.>	خیلی دقیق وسواسی
overcautious	بیش از اندازه محتاط وسواسی
kittle cattle	ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
obsessive compupsive disorer	روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
comported	رفتار
treament	رفتار
thews	رفتار
havings	رفتار
actions	رفتار
comports	رفتار
deportment	رفتار
comporting	رفتار
comport	رفتار
gesture	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
behaviuor	رفتار
misconduct	رفتار بد
demarche	رفتار
demarch	رفتار
ergasia	رفتار
gest	رفتار
geste	رفتار
haviour	رفتار
ethic	رفتار
gesturing	رفتار
comportment	رفتار
gestured	رفتار
behavior	رفتار
treatments	رفتار
dealing	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
treatment	رفتار
conducting	رفتار
conduct	رفتار
conducted	رفتار
action	رفتار
conducts	رفتار
demeanour	رفتار
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
behavior repertoire	خزانه رفتار
brusqurie	خشونت در رفتار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
behavior therapy	رفتار درمانی
collective behavior	رفتار جمعی
covert behavior	رفتار نااشکار
implicit behavior	رفتار نااشکار
macho	نرینه رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
maternal behavior	رفتار مادری
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
fair shake <idiom>	رفتار درست
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
propriety of behaviour	درستی رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
stereotypy	رفتار قالبی
verbal behavior	رفتار کلامی
target behavior	رفتار اماج
maladdress	رفتار ناهنجار
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
learned behavior	رفتار اموخته
fal lal	رفتار فریفانه
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
to demean oneself	رفتار کردن
affable <adj.>	خوش رفتار
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
to deport oneself	رفتار کردن
behavior rehearsal	تمرین رفتار
treat	رفتار کردن
attitude	روش و رفتار
conducts	رفتار اخلاقی
treats	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
immoral	زشت رفتار
manner	رفتار ادب
frivolous	سبک رفتار
attitudes	روش و رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
cruelty	سوء رفتار
treat	رفتار کردن با
bearing	رفتار سلوک
conduct	رفتار اخلاقی
automatic behavior	رفتار خودکار
brusque	خشن در رفتار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
behavior modification	تغییر رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
treats	رفتار کردن با
conducted	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
etiquette	روش رفتار
misconduct	سوء رفتار
well-behaved	خوش رفتار با ادب
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
problem behavior	رفتار مشکل افرین
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
purposive behavior	رفتار غایت نگر
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
butch	خشن و مرد رفتار
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
last word	بیان یا رفتار قاطع
image response	رفتار فرکانس تصویر
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
mannish	دارای رفتار مردانه
stereotyped	دارای رفتار قالبی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
levity	رفتار سبک لوسی
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
despotize	مستبدانه رفتار کردن
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
abidance	رفتار برطبق توافق
well behaved	خوش رفتار با ادب
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
duress	شدت رفتار خشن وتند
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن