English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Other Matches
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
interwed در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
cousins پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
sluts دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut دختر بی شرم دختر پیشخدمت
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
kaury کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
prompt to go اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> رفتن برای رقصیدن
to nick a horse's tail بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
kauri کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wench فاحشه دختر بازی کردن
wenches فاحشه دختر بازی کردن
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial مناسب برای راه رفتن
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
to come towards به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach به طرف کسی رفتن برای برخورد
turn out <idiom> رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to be coming up to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
shore leave مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lift بلند کردن
lifts بلند کردن
lifted بلند کردن
exalting بلند کردن
exalts بلند کردن
heists بلند کردن
exalt بلند کردن
heist بلند کردن
lifting بلند کردن
erect بلند کردن
heightens بلند کردن
hoisted بلند کردن
to throw up بلند کردن
elevates بلند کردن
walk off with بلند کردن
erects بلند کردن
heave بلند کردن
heaved بلند کردن
erected بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
hoist بلند کردن
heightening بلند کردن
elevate بلند کردن
heightened بلند کردن
erecting بلند کردن
hoists بلند کردن
upraise بلند کردن
throw up بلند کردن
elevating بلند کردن
heighten بلند کردن
stop and go پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
cranes وسیله بلند کردن
soar بلند پروازی کردن
craning وسیله بلند کردن
steal بلند کردن چیزی
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
lift fire بلند کردن اتش
craned وسیله بلند کردن
steals بلند کردن چیزی
crane وسیله بلند کردن
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
chairlifts سردست بلند کردن
soared بلند پروازی کردن
hoisted وسیله بلند کردن
hoist وسیله بلند کردن
hoists وسیله بلند کردن
chairlift سردست بلند کردن
soars بلند پروازی کردن
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
to make a dust گردو خاک بلند کردن
bank کپه کردن بلند شدن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
banks کپه کردن بلند شدن
harangues باصدای بلند نطق کردن
harangued باصدای بلند نطق کردن
harangue باصدای بلند نطق کردن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
to put forth بلند کردن نمایش دادن
haranguing باصدای بلند نطق کردن
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
vociferate با صدای بلند ادا کردن
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
hoists بلند کردن وسایل سنگین
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
To quibble and equivocate. پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
slants کج رفتن کج کردن
slant کج رفتن کج کردن
slanted کج رفتن کج کردن
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
to take a walk گردش کردن یا رفتن
mopping up پاک کردن رفتن
to start [for] شروع کردن رفتن [به]
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
daughter دختر
sissified دختر
daughtren دختر
fille دختر
girly دختر
she ان دختر یا زن
daughters دختر
lass دختر
lasses دختر
maid دختر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com