English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English Persian
skip رقص کنان حرکت کردن
skipped رقص کنان حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
Other Matches
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
mutteringly من من کنان
lingeringly فس فس کنان
afoam کف کنان
vacillatingly دل دل کنان
murmuringly غر غر کنان
vituperatively سرزنش کنان
reprovingly سرزنش کنان
twittingly سرزنش کنان
wailingly شیون کنان
saunteringly ولگردی کنان
pantingly ارزو کنان
scoffingly ریشخند کنان
whiningly ناله کنان
groaningly ناله کنان
flashily جلوه کنان
jumpingly پرش کنان
mockingly ریشخند کنان
murmuringly ناله کنان
wonderingly تعجب کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
fawningly مداهنه کنان
exultingly خوشی کنان
exultantly خوشی کنان
mincingly ناز کنان
surprisedly تعجب کنان
minaciously تهدید کنان
on the run شلوق کنان
intriguingly دسیسه کنان
glozingly تاویل کنان
lurkingly کمین کنان
grumblingly شکایت کنان
refelectingly اندیشه کنان
wailingly ناله کنان
railingly بدحرفی کنان
cock-a-hoop شادی کنان
sneeringly ریشخند کنان
ragingly شورش کنان
louringly اخم کنان
jokingly شوخی کنان
poutingly لب کلفت کنان
loiteringly درنگ کنان
menacingly تهدید کنان
questioningly پرسش کنان
pulingly ناله کنان
rejoicingly خوشی کنان
procrastinatingly تعلل کنان
repinningly لندلند کنان
gyringly گردش کنان
lingeringly درنگ کنان
lingeringly معطل کنان
remonstratingly تعرض کنان
haltingly تامل کنان
remonstratingly نکوهش کنان
ponderingly اندیشه کنان
insinuatingly اشاره کنان
insultingly توهین کنان
friskiest جست وخیز کنان
frisky جست وخیز کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
dramatis personoe صورت بازی کنان
revilingly بدگویان فحاشی کنان
jumpingly جست وخیز کنان
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
at pause مکث کنان خاموش
friskier جست وخیز کنان
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
waggles حرکت کردن
sailings حرکت کردن
waggling حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
inch حرکت کردن
move حرکت کردن
waggled حرکت کردن
waggle حرکت کردن
get under way حرکت کردن
sail حرکت کردن
sailed حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
have way on حرکت کردن
departure حرکت کردن
departures حرکت کردن
whir حرکت کردن
moves حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
moved حرکت کردن
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
lugs سنگین حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
jink بسرعت حرکت کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
darted بسرعت حرکت کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
lazy باکندی حرکت کردن
darting بسرعت حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
to make an early start زود حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
trail بدنبال حرکت کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
trails بدنبال حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
spank با سرعت حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
underway در حال حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
sneak دزدکی حرکت ه کردن
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com