Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English
Persian
hidden codes
رمزهای مخفی
Other Matches
underground
مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
variants
رمزهای جایگزین
codes
رمزهای پنهان
variants
گروه رمزهای مربوط به یک متن
anagrams
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
perdu or due
مخفی
secrets
مخفی
closeted
مخفی
covert
مخفی
concealed
مخفی
hush hush
مخفی
hid
مخفی
closet
مخفی
closeting
مخفی
closets
مخفی
furtive
مخفی
clandestine
مخفی
undercover
مخفی
hush-hush
مخفی
secret
مخفی
hidden
مخفی
slinkiest
مخفی
slinkier
مخفی
slinky
مخفی
hidey-hole
مخفی گاه
hideaway
مخفی گاه
hidy-hole
مخفی گاه
hideaways
مخفی گاه
hid
مخفی شده
bugging
میکروفن مخفی
under-
مخفی درزیر
codes
کدهای مخفی
stowaway
مسافر مخفی
under
مخفی درزیر
occult
مخفی کردن
by ballot
با رای مخفی
secret ballot
رای مخفی
submergence
مخفی سازی
submers
مخفی کردن
secret agent
مامور مخفی
secret agents
مامور مخفی
stowaways
مسافر مخفی
plainclothesman
پلیس مخفی
mole
مامور مخفی
clandestinely
بطور مخفی
covert operations
عملیات مخفی
hickok belt
مخفی کردن زه
hidden file
فایل مخفی
hugger mugger
مخفی کردن
defector in place
مامور مخفی
skeleton in one's closet
<idiom>
رازهای مخفی
conceals
مخفی کردن
blinded
مخفی گاه
blind
مخفی گاه
covers
مخفی در بر گرفتن
coverings
مخفی در بر گرفتن
cover
مخفی در بر گرفتن
hidden
مخفی شده
obscures
مخفی کردن
submerge
مخفی کردن
blinds
مخفی گاه
stow
مخفی کردن
obscuring
مخفی کردن
conceal
مخفی کردن
obscure
مخفی کردن
obscured
مخفی کردن
obscurer
مخفی کردن
obscurest
مخفی کردن
stows
مخفی کردن
stowing
مخفی کردن
stowed
مخفی کردن
submerges
مخفی کردن
emissary
مامور مخفی
bug
میکروفن مخفی
bugs
میکروفن مخفی
submerging
مخفی کردن
submerged
مخفی کردن
emissaries
مامور مخفی
balloted
رای مخفی دادن
ballots
رای مخفی دادن
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
camouflage
مخفی کردن پوشاندن
camouflaged
مخفی کردن پوشاندن
camouflaging
مخفی کردن پوشاندن
fig leaf
لاپوش مخفی کننده
camouflages
مخفی کردن پوشاندن
fig leaves
لاپوش مخفی کننده
bugged
مجهز به میکروفن مخفی
ballot
رای مخفی دادن
hides
مخفی نگاه داشتن
hide
مخفی نگاه داشتن
spial
عمل مخفی انجام دادن
huddled
مخفی کردن درهم ریختگی
huddling
مخفی کردن درهم ریختگی
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
huddle
مخفی کردن درهم ریختگی
gestapo
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
perdu
مخفی سرباز جان فشان
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
perdue
مخفی سرباز جان فشان
hush
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
huddles
مخفی کردن درهم ریختگی
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ambushes
مخفی گاه سربازان برای حمله
disclose
یات چیزی که باید مخفی می ماند
ambushing
مخفی گاه سربازان برای حمله
disclosing
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
یات چیزی که باید مخفی می ماند
hit the dirt
<idiom>
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
ambushed
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush
مخفی گاه سربازان برای حمله
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
espial
جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
rear takedown with outside leg tackle
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
secret ballot
ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screening, screenings
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
culls
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
backstreet
فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
conventicle
انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
secret police
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com