English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English Persian
level colour رنگ یکدست یا یکنواخت
Other Matches
uniforms یکنواخت یکنواخت کردن
uniform یکنواخت یکنواخت کردن
sets یکدست
pursang یکدست
set یکدست
setting up یکدست
flattest یکدست
flat یکدست
unmixede یکدست خالص
solid color رنگ یکدست
snow white سفید یکدست
lampblack سیاه یکدست
homogeneous area منطقه یکدست
solid-shade dyeing یکدست و همرنگ
emeraldgreen سبز یکدست
uniform sand ماسه یکدست
game and game یکدست ویکدست
rib rifling خان کشی یکدست
self coloured دارای رنگ یکدست
solid sodding پوشش یکدست چمنی
denture یکدست دندان مصنوعی
service یکدست فروف اثاثه
suit یکدست لباس پیروان
suited یکدست لباس پیروان
suits یکدست لباس پیروان
slick یکدست کردن جذاب
slickest یکدست کردن جذاب
serviced یکدست فروف اثاثه
White regular teeth . دندانهای سفید ومرتب ( یکدست )
packs بسته کردن یکدست ورق بازی
fount یکدست حروف هم شکل وهم اندازه
pack بسته کردن یکدست ورق بازی
flattest پنچری طایر عکس ساده و یکدست
flat پنچری طایر عکس ساده و یکدست
scarlet [زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
uniform یکنواخت
monotonic یکنواخت
uniforms یکنواخت
smoothly یکنواخت
same یکنواخت
steadied یکنواخت
steadying یکنواخت
steady یکنواخت
steadiest یکنواخت
monotone یکنواخت
monotonous یکنواخت
steadies یکنواخت
uniform sand ماسه یکنواخت
uniformly بطور یکنواخت
uniform field میدان یکنواخت
uniform distribution توزیع یکنواخت
level tone اهنگ یکنواخت
standardization یکنواخت سازی
standardization یکنواخت کردن
solid-shade dyeing رنگرزی یکنواخت
sing-songs شعر یکنواخت
uniform flow جریان یکنواخت
continuous current جریان یکنواخت
sing-song شعر یکنواخت
level out یکنواخت کردن
monotonously بطور یکنواخت
harmonizing یکنواخت کردن
flat rate نرخ یکنواخت
standardises یکنواخت کردن
standardised یکنواخت کردن
invariable یکنواخت نامتغیر
droning سخن یکنواخت
sing-songs صدایمصنوعی و یکنواخت
drone سخن یکنواخت
drones سخن یکنواخت
droned سخن یکنواخت
standardising یکنواخت کردن
standardize یکنواخت کردن
standardizes یکنواخت کردن
harmonizes یکنواخت کردن
harmonized یکنواخت کردن
harmonize یکنواخت کردن
harmonising یکنواخت کردن
harmonises یکنواخت کردن
harmonised یکنواخت کردن
standardizing یکنواخت کردن
sing-song صدایمصنوعی و یکنواخت
uniformly distributed load بار گسترده یکنواخت
power line filter یکنواخت کننده برق
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
equilibrium یکنواخت شدن رنگینه ها
uniformly distribution load بار گسترده یکنواخت
trim یکنواخت کردن با قیچی
uniform aggregate مصالح ریزدانه یکنواخت
drab یکنواخت وخسته کننده
standard همگون یکنواخت یکجور
flat یکنواخت پایین دست
continuous duty کار مداوم یکنواخت
standards همگون یکنواخت یکجور
drabbest یکنواخت وخسته کننده
drabber یکنواخت وخسته کننده
flattest یکنواخت پایین دست
steadily بطور پیوسته و یکنواخت
uninterrupted duty کار مداوم غیر یکنواخت
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
man power leveling یکنواخت کردن نیروی انسانی
singsong بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
drone وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
sing-song دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-songs دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
droning وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette نیمرخ هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست
silhouettes نیمرخ هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست
despotic network شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
asynchronous اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
pave [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
scorching سوزاندن [گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
equalised مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
asynchronous ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com