English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
phalanstery روابط تعاونی اجتماعی
Other Matches
social relations روابط اجتماعی
community relations روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
labor relations روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
friendlier تعاونی
co op تعاونی
friendlies تعاونی
mutual تعاونی
co-op تعاونی
cooperative تعاونی
friendly تعاونی
co-ops تعاونی
friendliest تعاونی
communes اجتماع تعاونی
communed اجتماع تعاونی
commune اجتماع تعاونی
cooperative society شرکت تعاونی
cooperative therapy درمان تعاونی
cooperative شرکت تعاونی
symbiosis زندگی تعاونی
cooperative company شرکت تعاونی
multiple therapy درمان تعاونی
mutual company شرکت تعاونی
communing اجتماع تعاونی
co-operative societies شرکتهای تعاونی
co operative societies انجمنهای تعاونی
co-operative societies انجمنهای تعاونی
co operative societies شرکتهای تعاونی
consumers cooperative company شرکت تعاونی مصرف
producers cooperative company شرکت تعاونی تولید
savings and loan association صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
relations روابط
disengagement متارکه روابط
public affairs روابط عمومی
industrial relations روابط صنعتی
diplomatic relations روابط دیپلماتیک
diplomatic relations روابط سیاسی
economic relations روابط اقتصادی
marital relations روابط زناشویی
sexual relations روابط جنسی
rapporchment تجدید روابط
financial relations روابط مالی
public relations روابط عمومی
term روابط فصل
communal relationship روابط ناحیهای
terming روابط فصل
ideological relations روابط ارمانی
good relations روابط حسنه
paratactic فاقد روابط
space relations روابط فضایی
termed روابط فصل
come to rupture قطع روابط کردن
community relations قسمت روابط عمومی
come to a rupture قطع روابط کردن
breach of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
rapprochement ایجاد روابط حسنه
break of relations قطع روابط کردن
interruption of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
severance of diaplomatic relations قطع روابط سیاسی
rupture of diplomatic relations قطع روابط دیپلماتیک
interstate relations روابط بین الدول
industrial relations روابط کارگر وکارفرما
ideological relations روابط ایده ئولوژیک
means end relations روابط وسیله- هدف
rupture of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
flesh and blood <idiom> روابط نزیک داشتن
good neigbourly relations روابط حسن همجواری
psychophysics مبحث روابط روان وماده
amity روابط حسنه حسن تفاهم
international economic relations روابط اقتصادی بین المللی
internationals وابسته به روابط بین المللی
international وابسته به روابط بین المللی
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
electro magnetism علم روابط فیزیکی میان
anthropology مبحث روابط انسان با خدا
to break off diplomatic relations روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
psychophysical وابسته بعلم روابط میان تن وروان
minnesota spacial relations test ازمون روابط فضایی مینه سوتا
dynamic relation روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
The sever ones connections ( relation ) with someone . روابط خود را با کسی قطع کردن
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
ententes روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
social اجتماعی
processionary اجتماعی
Republican اجتماعی
Republicans اجتماعی
socio political اجتماعی
anti social ضد اجتماعی
the herd instinct حس اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
societal اجتماعی
ecclesiastic اجتماعی
public اجتماعی
ecclesiastics اجتماعی
communal اجتماعی
socio economic اجتماعی
communally اجتماعی
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
social workers مددکار اجتماعی
social worker کارگزار اجتماعی
social distance فاصله اجتماعی
social workers کارگزار اجتماعی
social life زندگی اجتماعی
social scientist کارشناسعلوم اجتماعی
social disparity نابرابری اجتماعی
socioeconomic اجتماعی- اقتصادی
social worker مددکار اجتماعی
social drive سائق اجتماعی
social fission شکافت اجتماعی
social facilitation تسهیل اجتماعی
sociogenesis پدیدایی اجتماعی
sociopolitical اجتماعی وسیاسی
social exchange تبادل اجتماعی
sociopolitical اجتماعی- سیاسی
social evolution تکامل اجتماعی
sociopsychological اجتماعی- روانی
undersocialized نارس اجتماعی
unsocialized اجتماعی نشده
social elimination طرد اجتماعی
social effects سودهای اجتماعی
social disintegration فروپاشی اجتماعی
social development توسعه اجتماعی
social consciousness هشیاری اجتماعی
social class طبقه اجتماعی
social changes تغییرات اجتماعی
social capital سرمایه اجتماعی
social benefit منفعت اجتماعی
social benefit نفع اجتماعی
social behavior رفتار اجتماعی
social attitude نگرش اجتماعی
social cost هزینه اجتماعی
social organization سازمان اجتماعی
social control کنترل اجتماعی
social contract قرارداد اجتماعی
social self-concept خودپنداری اجتماعی
social approval تایید اجتماعی
socioeconomic اجتماعی واقتصادی
social power قدرت اجتماعی
social reinforcement تقویت اجتماعی
social role نقش اجتماعی
social selection انتخاب اجتماعی
social self خود اجتماعی
social service خدمات اجتماعی
social medicine پزشکی اجتماعی
social maturity بلوغ اجتماعی
social situation موقعیت اجتماعی
social status پایگاه اجتماعی
social maladjustment ناسازگاری اجتماعی
social learning یادگیری اجتماعی
social lag پس افتادگی اجتماعی
social milieu محیط اجتماعی
social mobility تحرک اجتماعی
social psychology روانشناسی اجتماعی
social policy سیاست اجتماعی
social phenomenon پدیده اجتماعی
social perception ادراک اجتماعی
social peace ارامش اجتماعی
social outlays مخارج اجتماعی
social pressure فشار اجتماعی
social norm هنجار اجتماعی
social need نیاز اجتماعی
social motive انگیزه اجتماعی
social programs برنامههای اجتماعی
social psychiatry روانپزشکی اجتماعی
social intelligence هوش اجتماعی
social integration یکپارچگی اجتماعی
social type سنخ اجتماعی
social wealth ثروت اجتماعی
social welfare رفاه اجتماعی
social will اراده اجتماعی
socialization اجتماعی کردن
socialization اجتماعی شدن
socializer اجتماعی کننده
social health بهداشت اجتماعی
social habit عادت اجتماعی
social good کالاهای اجتماعی
social transmission انتقال اجتماعی
social therapy درمان اجتماعی
social theory نظریه اجتماعی
social insurance بیمه اجتماعی
social institution نهاد اجتماعی
social instinct غریزه اجتماعی
social status موقعیت اجتماعی
social strcture ساخت اجتماعی
social surplus مازاد اجتماعی
social inhibition بازداری اجتماعی
social influence نفوذ اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com