English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (8 milliseconds)
English Persian
term روابط فصل
termed روابط فصل
terming روابط فصل
Search result with all words
industrial relations روابط صنعتی
industrial relations روابط کارگر وکارفرما
entente روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
relations روابط
amity روابط حسنه حسن تفاهم
international وابسته به روابط بین المللی
internationals وابسته به روابط بین المللی
anthropology مبحث روابط انسان با خدا
rapprochement ایجاد روابط حسنه
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
sex احساسات جنسی روابط جنسی
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
public relations روابط عمومی
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
breach of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
severance of diaplomatic relations قطع روابط سیاسی
break of relations قطع روابط کردن
come to a rupture قطع روابط کردن
come to rupture قطع روابط کردن
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
communal relationship روابط ناحیهای
community relations روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
community relations قسمت روابط عمومی
diplomatic relations روابط سیاسی
diplomatic relations روابط دیپلماتیک
disengagement متارکه روابط
dynamic relation روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic relations روابط اقتصادی
electro magnetism علم روابط فیزیکی میان
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
financial relations روابط مالی
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
good neigbourly relations روابط حسن همجواری
good relations روابط حسنه
ideological relations روابط ارمانی
ideological relations روابط ایده ئولوژیک
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
international economic relations روابط اقتصادی بین المللی
interstate relations روابط بین الدول
karyosystematice بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
labor relations روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
marital relations روابط زناشویی
means end relations روابط وسیله- هدف
minnesota spacial relations test ازمون روابط فضایی مینه سوتا
paratactic فاقد روابط
phalanstery روابط تعاونی اجتماعی
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
psychophysical وابسته بعلم روابط میان تن وروان
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
psychophysics مبحث روابط روان وماده
public affairs روابط عمومی
rapporchment تجدید روابط
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
rupture of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
rupture of diplomatic relations قطع روابط دیپلماتیک
sexual relations روابط جنسی
social relations روابط اجتماعی
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
space relations روابط فضایی
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
The sever ones connections ( relation ) with someone . روابط خود را با کسی قطع کردن
flesh and blood <idiom> روابط نزیک داشتن
to break off diplomatic relations روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com