English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (9 milliseconds)
English Persian
spiritual روحانی معنوی
Other Matches
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
anagogic معنوی
incorporate معنوی
spiritual معنوی
incorporates معنوی
incorporating معنوی
virtual معنوی
metaphsical معنوی
moral معنوی
immaterialist معنوی
intellctual right حق معنوی
abstracts معنوی
abstract معنوی
abstracting معنوی
syllepsis مطابقه معنوی
incorporeal مجرد معنوی
spiritually معنوی روحی
constructive coercion اجبار معنوی
moral damage خسارت معنوی
moral damage ضرر معنوی
unliquidated damages خسارات معنوی
spiritusoity کیفیت معنوی
immaterial معنوی جزئی
emblem [تصویر سمبل معنوی]
mystique جذبه وشهرت معنوی
spiritualize بطور معنوی تفسیر کردن
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
metaphysically از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
unworldly روحانی
anagogic روحانی
herdsman روحانی
spiritually روحانی
spiritual روحانی
heavenly روحانی
spiritualists روحانی
spiritualist روحانی
sacred روحانی
herdsmen روحانی
marabou روحانی
clergymen روحانی
marabout روحانی
ethereal روحانی
clergyman روحانی
etherean روحانی
unfrocked روحانی
unwordly روحانی
spiritualize روحانی کردن
spirilual nutriment غذای روحانی
copartnership ردای روحانی
temporal غیر روحانی
residentiary روحانی مقیم
prelacy حکومت روحانی
etherealize روحانی کردن
heavenliness روحانی الوهیت
hierarch رئیس روحانی
laywoman زن غیر روحانی
pastorate پیشوایی روحانی
spirituality عالم روحانی
pastors پیشوای روحانی
pastor پیشوای روحانی
pater پدر روحانی
padres پدر روحانی
lay غیر روحانی
padre پدر روحانی
charisma جذبه روحانی
hymns سرود روحانی
lays غیر روحانی
perdition مرگ روحانی
hymn سرود روحانی
secularize غیر روحانی کردن
secularized غیر روحانی کردن
hiearchic وابسته به سران روحانی
spiritualization جنبه روحانی دادن به
apostles عالیترین مرجع روحانی
gnosticism فلسفه عرفانی یا روحانی
pneumatology مبحث موجودات روحانی
secularising غیر روحانی کردن
secularises غیر روحانی کردن
laicism غیر روحانی بودن
secular songs سرودهای غیر روحانی
secularised غیر روحانی کردن
inquisitional وابسته به دادگاه روحانی
apostle عالیترین مرجع روحانی
priest روحانی کشیشی کردن
secularizes غیر روحانی کردن
secularizing غیر روحانی کردن
spirituous دارای حالت روحانی
goddaughters دختر خواندهی روحانی
priests روحانی کشیشی کردن
laymen شخص غیر روحانی
rapture شعف وخلسه روحانی
rapture وجد روحانی ربایش
raptures شعف وخلسه روحانی
raptures وجد روحانی ربایش
religious تارک دنیا روحانی
goddaughter دختر خواندهی روحانی
layman شخص غیر روحانی
subdeacon معاون گماشته روحانی
deconsecrate غیر روحانی کردن
twice born تولدتازه روحانی یافته
heaven خدا عالم روحانی
heavens خدا عالم روحانی
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unfrock از کسوت روحانی خارج شدن
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
minor order صفوف روحانی پایین درجه
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic دارای اسرار روحانی نهانی
disfrock ازکسوت روحانی خارج شدن
charism عطیه الهی جذبه روحانی
reborn تغییر حالت روحانی یافته
spiritual غیر مادی بطور روحانی
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
defrock خلع کسوت روحانی کردن
laity مردم غیر روحانی ناشی
hierarchies حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchy حکومت ودرجه بندی سران روحانی
revest جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
to take orders منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalms سرود روحانی سرود
psalm سرود روحانی سرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com