English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English Persian
doomsday روز قیامت روز داوری
Other Matches
day of reckoning روز قیامت
armageddon مبارزهء نهایی میان نیکی وبدی در قیامت
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
judgments داوری
judgements داوری
judgement داوری
adjudication داوری
arbitration داوری
justiceship داوری
umpirage داوری
misjudged بد داوری کردن
misjudge بد داوری کردن
arbitrating داوری کردن
judge داوری کردن
misjudges بد داوری کردن
judging داوری کردن
misjudging بد داوری کردن
judged داوری کردن
judges داوری کردن
arbitrates داوری کردن
frame of reference چهارچوب داوری
judgment داوری دادرسی
judgement day روز داوری
jurisdiction clause شرط داوری
the great inquest روز داوری
tribunal of arbitration دیوان داوری
arbitration clause شرط داوری
umpireship داوری حکمیت
vermifuge داوری ضد کرم
infatuated دارای داوری بد
d. of judgment روز داوری
arbitration award رای داوری
arbitral tribunal دیوان داوری
arbitration committee کمیته داوری
frames of reference چهارچوب داوری
ad hoc arbitration داوری موردی
agreement of arbitration قرارداد داوری
value judgment داوری ارزشی
appeal to arbitration توسل به داوری
arbitrable قابل داوری
arbitrage داوری کردن
arbitral award رای داوری
umpires داوری کردن
umpire حکمیت داوری
umpire داوری کردن
judgments دادرسی داوری
judgements دادرسی داوری
judgement دادرسی داوری
referees داوری کردن
refereeing داوری کردن
umpired حکمیت داوری
umpires حکمیت داوری
referee داوری کردن
umpired داوری کردن
umpiring داوری کردن
umpiring حکمیت داوری
prejudice پیش داوری
adjudicated داوری کردن
adjudicate داوری کردن
arbitrate داوری کردن
adjudicates داوری کردن
adjudicating داوری کردن
arbitrated داوری کردن
adjudge داوری کردن
refereed داوری کردن
arbiter داوری کردن
prejudices پیش داوری
arbiters داوری کردن
umpired داوری عملیات بازرس
awarded حکم هیات داوری
awarding حکم هیات داوری
awards حکم هیات داوری
prejudged پیش داوری کردن
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
you do me injustice در حق من درست داوری نمیکنید
umpire داوری عملیات بازرس
reference ارجاع امر به داوری
references ارجاع امر به داوری
minaei از اصطلاحات داوری کاراته
to hold the scales even عادلانه داوری کردن
he judged impartially بیطرفانه داوری کرد
arbitration agreement موافقت نامه داوری
arbitrating به داوری ارجاع کردن
arbitrate به داوری ارجاع کردن
prejudge پیش داوری کردن
prejudges پیش داوری کردن
prejudging پیش داوری کردن
arbitrates به داوری ارجاع کردن
arbitrated به داوری ارجاع کردن
decisions حکم دادگاه داوری
judicial قطعی داوری کننده
umpires داوری عملیات بازرس
award حکم هیات داوری
decision حکم دادگاه داوری
umpiring داوری عملیات بازرس
judge داوری کردن فتوی دادن
judging داوری کردن فتوی دادن
judged داوری کردن فتوی دادن
judges داوری کردن فتوی دادن
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
permanent court of international arbitra دیوان دایمی داوری بین المللی
referee in case of need داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
adjudges داوری کردن محکوم کردن
adjudging داوری کردن محکوم کردن
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
adjudged داوری کردن محکوم کردن
judging حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judged حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judge حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com