English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
Other Matches
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
hibernicism ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
inclusus گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
farms اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. اجاره نامه (قرار داد اجاره )
farm اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
leases اجاره نامه اجاره دادن
let اجاره دادن اجاره رفتن
lets اجاره دادن اجاره رفتن
lease اجاره نامه اجاره دادن
letting اجاره دادن اجاره رفتن
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
irish gaelic ایرلندی
irish man ایرلندی
Irishwoman زن ایرلندی
paddies ایرلندی
irish woman زن ایرلندی
paddy ایرلندی
Irishwomen زن ایرلندی
irish bridge پل ایرلندی
Irish ایرلندی
Irishman مرد ایرلندی
Irishmen مرد ایرلندی
shamrocks شبدر ایرلندی
shamrock شبدر ایرلندی
hibernian ایرلندی زبان
milesian مرد ایرلندی
kil حجره راهب ایرلندی
hurler بازیگر هاکی ایرلندی
irishize ایرلندی ماب کردن
pot(heen ویسکی قاچاقی ایرلندی
bogtrotter باطلاق کردیعنی ایرلندی
eric خون بهای ایرلندی
Cashel [استحکامات دفاعی ایرلندی]
rapparee سرباز اجیر و سیار ایرلندی
irish terrier سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
ceilidh مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
irishism عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
rental اجاره بها اجاره
leasing اجاره کردن اجاره
irish coffee قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
clochan [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
muzhik or moujik روستایی
loblolly روستایی
tao روستایی
clodhoppers روستایی
russetting روستایی
russeting روستایی
ruralist روستایی
yokels روستایی
boors روستایی
yokel روستایی
boor روستایی
cottager روستایی
rustic روستایی
peasant روستایی
peasants روستایی
hawbuck روستایی کم رو
churl روستایی
villagers روستایی
villager روستایی
Ferme ornee [روستایی]
rural روستایی
agrestic روستایی
clodhopper روستایی
cottagers روستایی
bucolic روستایی
puli سگ روستایی مجارستانی
predial or prae کشتی روستایی
rurality زندگی روستایی
ruralize روستایی شدن
villatic روستایی دهاتی
swain جوان روستایی
musette یکجوررقص روستایی
cottage industry صنعت روستایی
cottage industries صنعت روستایی
hobnail دهاتی روستایی
gammer پیر زن روستایی
hoyden روستایی بی تربیت
isolated electric plant نیروگاه روستایی
cottages خانه روستایی
cottage خانه روستایی
russet روستایی ضخیم
diamond-faced روستایی سازی
plough boy جوانک روستایی
municipal road راه روستایی
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
hawbuck روستایی بیدست وپا
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
peasntry حالت یا خوی روستایی
ruralization ایجاد زندگی روستایی
countryfied روستایی روستا صفت
countrified روستایی روستا صفت
pastoralism سبک شعر روستایی
bumpkin روستایی نادان یا کودن
country seat خانهی بزرگ روستایی
cot کلبه روستایی [حقیر]
gaffers پیر مرد روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
bumpkins روستایی نادان یا کودن
gaffer پیر مرد روستایی
vertical loom دار روستایی [قالی]
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
sublease اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
hires اجاره
rent free بی اجاره
let اجاره
hiring اجاره
rent اجاره
on lease در اجاره
tenanted by در اجاره
rent-free بی اجاره
factor payments اجاره
leases اجاره
lets اجاره
lease اجاره
hire اجاره
locatio اجاره
to hold by lease در اجاره
letting اجاره
hired در اجاره
leasing اجاره
hire اجاره دادن
lease holder اجاره دار
barepole charter اجاره دربست
lease contract عقد اجاره
lease contract اجاره نامه
farmer اجاره کار
car hire اجاره اتومبیل
leasable اجاره کردنی
hire out <idiom> اجاره شخصی
stand for <idiom> اجاره دادن
lease agreement قرارداد اجاره
to charter اجاره کردن
farms اجاره دادن به
lets به اجاره رفتن
letting اجاره دهی
letting اجاره دادن
letting به اجاره رفتن
hired اجاره شده
leasing اجاره داری
bailor اجاره دهنده
cotenancy هم اجاره نشینی
affreightment اجاره کشتی
charterer اجاره کننده
cash rent اجاره نقدی
barehull charter اجاره دربست
bareboat charter اجاره دربست
back rent اجاره پس افتاده
lets اجاره دادن
lets اجاره دهی
let به اجاره رفتن
hanging gale اجاره پس افتاده
get out اجاره دادن
farmed اجاره دادن به
farm اجاره دادن به
farmeble قابل اجاره
farmable قابل اجاره
explicit rent اجاره بها
estate at will اجاره مشروط
economic rent اجاره اقتصادی
crop rent اجاره محصول
tenancy اجاره داری
tenancies اجاره داری
cotenant هم اجاره نشین
rental اجاره نامه
cotenancy اجاره اشتراکی
let اجاره دهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com