English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English Persian
double irradiation technique روش تاباندن مضاعف
Other Matches
flashed تاباندن
flashes تاباندن
flash تاباندن
turn چرخیدن تاباندن
soft anneal نرم تاباندن
flashed تلالو تاباندن
turns چرخیدن تاباندن
flash تلالو تاباندن
flashes تلالو تاباندن
graphitizing تاباندن و گرافیتی کردن
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
double precision مضاعف
multiple مضاعف
double line خط مضاعف
doubled up مضاعف
doubled مضاعف
bilateral مضاعف
duplexes مضاعف
double مضاعف
duplex مضاعف
double taxation مالیات مضاعف
double word کلمه مضاعف
double salt ملح مضاعف
double salt نمک مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double refraction انکسار مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double precision دقت مضاعف
dual nationality تابعیت مضاعف
doubled columns ستونهای مضاعف
doubleword کلمه مضاعف
doubliy بطور مضاعف
two throw ladder پلکان مضاعف
peak to peak voltage ولتاژ مضاعف
fiddle blocks قرقره مضاعف
duplexing مضاعف کردن
duplexing مضاعف سازی
duplex console پیشانه مضاعف
duplex computer کامپیوتر مضاعف
dual density تراکم مضاعف
doubly linked با پیوند مضاعف
double length طول مضاعف
double length با طول مضاعف
double lead screw حلزونی مضاعف
double density تراکم مضاعف
birefringence انکسار مضاعف
double density چگالی مضاعف
birefringence شکست مضاعف
double decomposition تجزیه مضاعف
double cropping کشت مضاعف
double alternation تناوب مضاعف
double counting محاسبه مضاعف
double beam پرتو مضاعف
double bond اتصال مضاعف
bilateral observation دیدبانی مضاعف
double diode دیود مضاعف
double مضاعف نمودن
double junction اتصال مضاعف
doubled مضاعف نمودن
double image تصویر مضاعف
doubled up مضاعف نمودن
binary جفتی مضاعف
double dissociation گسست مضاعف
double blowing دمش مضاعف
double contact lamp لامپ با اتصال مضاعف
electrical double layer لایه مضاعف الکتریکی
oversrike چاپ مضاعف دخشه
double beam شعاع مضاعف نور
double blind method روش بی نام مضاعف
double linked list لیست پیوندی مضاعف
double piston engine موتور پیستون مضاعف
double hardening سخت گردانی مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double entry دفتر داری مضاعف
double density recording ضبط تراکم مضاعف
double tape نوار مساحی مضاعف
doubled pawns پیادهای مضاعف شطرنج
double taxation مالیات بندی مضاعف
double triode لامپ تریود مضاعف
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
double filament lamp لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
addend عدد مضاعف عددافزوده شده
alum سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
polyene ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
double buffering روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
double مضاعف کردن دولا کردن
doubled مضاعف کردن دولا کردن
doubled up مضاعف کردن دولا کردن
duodide دیود مضاعف دیود دوبل
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
scitovsky double criterion معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com