English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
Other Matches
family planning تنظیم خانواده
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
constant speed propeller ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
productivity باروری
fecundity باروری
fruition باروری
fertility باروری
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
fertilizable قابل باروری
fertility rate نرخ باروری
productivity حاصلخیزی باروری
autogamous مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
teleutospore هاگ کامل وبالغ قارچ در اخر دوره باروری
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
dichogamous دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
gnosis شناخت
cognition شناخت
cognition شناخت
incognito نا شناخت
understanding شناخت
realising [British] شناخت
knowledge شناخت
cognisance [British] شناخت
realizing شناخت
recognition شناخت
knowledge شناخت
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
ecology بوم شناخت
recognizable شناخت پذیر
recognizably شناخت پذیر
sentience شناخت حسی
telegnosis شناخت غیبی
epistemology شناخت شناسی
enviromental biology بوم شناخت
speech recogintion شناخت کلام
logical cognition شناخت منطقی
cognizance need نیاز شناخت
psychognosis شناخت روانی
acoustics صوت شناخت
kinematics حرکت شناخت
cosmologies کیهان شناخت
cosmology کیهان شناخت
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
ocr شناخت کاراکتر نوری
electrotechnology شناخت صنعت برق
prerecognition hypothesis فرضیه پیش شناخت
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
technologies حرفه شناسی شناخت دانشی
technology حرفه شناسی شناخت دانشی
metrological شناخت علم اوزان و مقیاسات
system dynamics شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
crystallography کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
self fertility خود باروری حاصلخیزی خود بخود
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
gyration دوران
gyrations دوران
era دوران
eras دوران
circulations دوران
rotation دوران
vertigo دوران
cycle دوران
cycled دوران
cycles دوران
period دوران
circulation دوران
periods دوران
swimming دوران
gens خانواده
clan خانواده
ilk خانواده
clans خانواده
family خانواده
menage خانواده
wife خانواده
households خانواده
household خانواده
families خانواده
plane of rotation سطح دوران
paleozoic دوران اول
raced دوران مسیر
race دوران مسیر
rotation about a line دوران دور یک خط
sense of rotation جهت دوران
qyaternary دوران چهارم
races دوران مسیر
dizzy دچار دوران سر
life دوران زندگی
rotation چرخش دوران
lives دوران زندگی
distance between centers طول دوران
aftertime دوران پیری
angle of rotation زاویه دوران
climacteric دوران یائسگی زن
lucid interval دوران افاقه
rotates دوران کردن
rotate دوران کردن
rotated دوران کردن
revolutions دوران شورش
revolutions چرخش دوران
revolution دوران شورش
revolution چرخش دوران
axis of rotation محور دوران
off season در دوران کسادی
wartime دوران جنگ
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
wifehood دوران زوجیت
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
off season در دوران کم کاری
space age دوران کیهان
peacetime دوران صلح
circulations دوران خون
circulation دوران خون
stound دوران درد
fulcrum نقطه دوران
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
family law حقوق خانواده
consanguine family خانواده هم خون
conjugal family خانواده زن و شوهری
cruciferae خانواده چلیپاییان
computer family خانواده کامپیوتر
crustacea خانواده خرچنگ
crustaceous خانواده خرچنگ
culex خانواده پشه
family expenditure هزینه خانواده
family structure ساخت خانواده
family budget بودجه خانواده
family doctors پزشک خانواده
sheikh رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
family of computers خانواده کامپیوترها
family doctor پزشک خانواده
matriarch رئیسه خانواده
matriarchs رئیسه خانواده
ecomania بیزاری از خانواده
culicidae خانواده پشه
clansman عضو خانواده
clannishness خانواده پرستی
citrus خانواده مرکبات
crustaceans خانواده خرچنگ
extended family خانواده گسترده
nuclear families خانواده هستهای
nuclear family خانواده هستهای
broken homes خانواده گسیخته
horseflesh خانواده اسب
crustacean خانواده خرچنگ
patriarch رئیس خانواده
patriarchs رئیس خانواده
circuit family خانواده مداری
batrachia خانواده غوکان
arachnida خانواده کارتنه
apiaceae خانواده چتریان
broken home خانواده گسیخته
actinide series خانواده اکتینیدها
accipitres خانواده لاشخوران
royalties از خانواده سلطنتی
royalty از خانواده سلطنتی
paterfamilias سالار خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
familial مربوط به خانواده
strips موسس خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
matronymic family خانواده مادرنامی
type font خانواده حروف
turnix خانواده بلدرچین
subfamily خانواده فرعی
sheik رئیس خانواده
patronymic family خانواده پدرنامی
goodman بزرگ خانواده
the girls دخترهای یک خانواده
to maintain one's family خانواده خود را
home visit بازدید خانواده
turnicidae خانواده بلدرچین
zinnia خانواده گل اهاری
lanthanide series خانواده لانتانیدها
member of a family عضو خانواده
nation خانواده طایفه
mustelidea خانواده سمور
motorola 000 family خانواده موتورولا
patriarchate ریاست خانواده
font family خانواده فونت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com